کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلنگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلنگر
/talangor/
معنی
ضربه که با انگشت میانه به بدن کسی یا چیزی بزنند.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: تلنگر زد
بن حال: تلنگر زن
دیکشنری
fillip, flick, flip, tap, touch
-
جستوجوی دقیق
-
trigger 1
تلنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] محرکی که واکنشی را برمیانگیزد
-
تلنگر
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ گُ) (اِ.) ضربه زدن با سر انگشت به کسی یا چیزی .
-
تلنگر
لغتنامه دهخدا
تلنگر. [ ت َ / ت ِ ل َ گ ُ ] (اِ) گذاشتن نوک انگشت میانی را به نوک ابهام و آن را به قوت لغزاندن تا بن ابهام بنحوی که بانگ برآید. (ناظم الاطباء). || زدن با ناخن وسطی چیزی را، بدین گونه که سر وحشی ناخن وسطی را به انسی بند برین ابهام فشرده با فشار جدا ک...
-
تلنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تلنگل، تلنگ› [عامیانه] talangor ضربه که با انگشت میانه به بدن کسی یا چیزی بزنند.
-
تلنگر
دیکشنری فارسی به عربی
نقرة
-
تلنگر
لهجه و گویش تهرانی
ضربه با نوک انگشت.
-
واژههای مشابه
-
پف تلنگر
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ لِ گَ) (اِمر.) نان از شب مانده که بار دیگر بر سر آتش نهاده و نرم کنند.
-
تلنگر زدن
لغتنامه دهخدا
تلنگر زدن . [ ت َ / ت ِ ل َگ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوک انگشت میانه را به نوک انگشت بزرگ فشردن و بر چیزی زدن . رجوع به تلنگر شود.
-
پف تلنگر
لغتنامه دهخدا
پف تلنگر. [ پ ُ ت ِل ِ گ َ ] (اِ مرکب ) از پف بمعنی دم و تلنگر، زدن با نوک ناخن وسطی فشرده به ابهام . || نان از شب مانده که بار دیگر بر سر آتش نهاده و نرم کنند.
-
تلنگر زدن
دیکشنری فارسی به عربی
نقرة
-
relapse trigger
تلنگر بازگشت، بازگشتآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← تسریعکنندۀ بازگشت
-
جستوجو در متن
-
flimp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلنگر
-
flipe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلنگر