کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلمیذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مردمک چشم
دیکشنری فارسی به عربی
تفاح , تلميذ , لولوة
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن تلمیذ یحیی .رجوع به ابن تلمیذ معتمدالملک ابوالفرج یحیی شود.
-
تلامی
لغتنامه دهخدا
تلامی . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تلمیذ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تلمیذ و تلام شود.
-
شاگرد
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , تلميذ , صاحب , صانع , طالب
-
دانشآموز
واژگان مترادف و متضاد
تلمیذ، شاگرد، طلبه، محصل، نوآموز ≠ معلم
-
تلامیذ
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تلمیذ؛ شاگردان .
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْح َ س َ ] (اِخ ) کنیت ابن تلمیذ هبةاﷲ. رجوع به ابن تلمیذ موفق الدین امین الدوله ابوالحسن هبةاﷲ... شود.
-
متعلم
واژگان مترادف و متضاد
آموزنده، دانشآموز، تلمیذ، دانشجو، شاگرد، طلبه، متلمذ ≠ معلم
-
آموزگار
واژگان مترادف و متضاد
اتابک، استاد، لله، مدرس، مربی، معلم، هیربد ≠ تلمیذ، دانشآموز، محصل
-
ورد
لغتنامه دهخدا
ورد. [ وِ ] (اِ) شاگرد و مرید. (برهان ). شاگرد و مرید و تلمیذ. (ناظم الاطباء).
-
تلامذه
فرهنگ فارسی معین
(تَ مِ ذِ) [ ع . تلامذة ] (اِ.) جِ تلمیذ؛ شاگردان .
-
تتلمذ
لغتنامه دهخدا
تتلمذ. [ ت َ ت َ م ُ ] (ع مص ) تلمیذ کسی شدن . (اقرب الموارد).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سُویقی بن محمد. تلمیذ ابوداود.
-
ابونعیم
لغتنامه دهخدا
ابونعیم . [ اَ ؟ ] (اِخ ) زبیبی . تلمیذ محمدبن شریک . محدث است .
-
امین الدوله
لغتنامه دهخدا
امین الدوله .[ اَ نُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) موفق الدین هبةاﷲبن صاعدبن هبةاﷲ بغدادی ، مشهور به ابن تلمیذ. شاعر و طبیب بیمارستان عضدی بود. رجوع به ابن تلمیذ موفق الدین شود.