کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلمیذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلمیذ
/telmiz/
معنی
کسی که نزد معلم درس میخواند؛ شاگرد؛ دانشآموز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دانشآموز، شاگرد، طلبه، محصل ≠ استاد، معلم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلمیذ
واژگان مترادف و متضاد
دانشآموز، شاگرد، طلبه، محصل ≠ استاد، معلم
-
تلمیذ
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِ.) شاگرد، دانش آموز. ج . تلامذه ، تلامیذ.
-
تلمیذ
لغتنامه دهخدا
تلمیذ. [ ت ِ ] (اِ) شاگرد. و این معرب تلمیذ است که بفتح باشد.(غیاث اللغات ) . شاگرد و محصل . (ناظم الاطباء). شاگرد و تلامذه جمع و ظاهراً فارسی است و عربی فصیح نیست و لهذا صاحب قاموس نیاورده ... (آنندراج ). شاگرد. ج ، تلام ، تلامی ، تلامیذ، تلامذة. (م...
-
تلمیذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَلامِذَة و تَلامیذ] [قدیمی] telmiz کسی که نزد معلم درس میخواند؛ شاگرد؛ دانشآموز.
-
واژههای مشابه
-
تلميذ
دیکشنری عربی به فارسی
شاگرد , دانش اموز , مردمک چشم , حدقه
-
ابن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابن تلمیذ. [ اِ ن ُ ت ِ ] (اِخ ) معتمدالملک ابوالفرج یحیی بن تلمیذ نصرانی . طبیب معروف عصر عباسیان . او بر شعر و ادب نیز مسلط بوده و تا آخر عمر عهد مستظهر خلیفه بزیسته و مال بسیار گرد کرده و512 هَ .ق . درگذشته است . (اخبارالحکماء قفطی ).
-
ابن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابن تلمیذ. [ اِ ن ُ ت ِ ] (اِخ ) موفق الدین امین الدوله ابوالحسن هبةاﷲبن صاعدبن هبةاﷲبن ابراهیم بغدادی نصرانی ، معروف به ابن تلمیذ. او دخترزاده ٔ معتمدالملک ابن تلمیذ است و گذشته از طبابت مقام قسیسی داشته . پدرش نیز کار طب می ورزیده و ابن تلمیذ امین ...
-
ابوالحسن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن تلمیذ. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) طبیب بغدادی . او شاگرد سنان بن ثابت است و بروزگار بویهیان شهرت یافت و در سال 387 هَ . ق . درگذشت .
-
تلمیذ سنان
لغتنامه دهخدا
تلمیذ سنان . [ ] (اِخ ) ابوالحسین بن کشکرایا از مشاهیر اطبای عرب است و عیسوی مذهب بود و چون شاگردی سنان بن قره کرد به این نام مشهور شد. و در طب مهارت فراوان داشت . در خدمت سیف الدولةبن حمدان طبابت می کرد و از جمله ٔ طبیبانی بود که عضدالدوله او را در ...
-
واژههای همآوا
-
تلمیظ
لغتنامه دهخدا
تلمیظ. [ ت َ ] (ع مص ) حق کسی را بدو دادن . || چشانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلمظ شود.
-
جستوجو در متن
-
تلامذه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تلامذَة، جمعِ تِلمیذ] [قدیمی] talāmeze = تلمیذ
-
تلامیذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تِلمیذ] [قدیمی] talāmiz = تلمیذ