کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلمز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلمز
لغتنامه دهخدا
تلمز. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) درپی یکدیگر جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلمس . (اقرب الموارد). || شتابی کردن در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تلمذ
واژگان مترادف و متضاد
۱. دانشجویی، شاگردی، طلبگی، علمآموزی ≠ استادی، معلمی ۲. شاگردشدن، شاگردی کردن ۳. تحصیل کردن، درسخواندن ≠ درس دادن
-
تلمذ
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) شاگردی کردن .
-
تلمذ
لغتنامه دهخدا
تلمذ. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) شاگردی کردن . (دهار). شاگردی . (غیاث اللغات ). شاگردی و شاگردی کردن . (آنندراج ). آموختن . یقال : تلمذ عند فلان ؛ ای تعلم . (ناظم الاطباء). شاگرد کسی گردیدن : تلمذ لفلان . (از المنجد). || کودک را بشاگردی گرفتن . (از ا...
-
تلمظ
لغتنامه دهخدا
تلمظ. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) زبان گرددهان برآوردن بعد از طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از زوزنی ) (ناظم الاطباء). زبان گرد دهان گردانیدن بدنبال باقیمانده ٔ خوراک که در دهان مانده است . (از اقرب الموارد). || تلمج . (تاج المصادر بیهقی ). لب لیس...
-
تلمذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: تَتَلمُذ] talammoz شاگرد شدن؛ شاگردی کردن؛ در نزد استاد یا معلم درس خواندن و چیزی آموختن.
-
جستوجو در متن
-
شتابی کردن
لغتنامه دهخدا
شتابی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شتابیدن . به طور عجله و به زودی کاری کردن . (از ناظم الاطباء). اِدلیلاء. اِغتِلا. اِهرِماع . اِهناف . تَقَرﱡب . تَهنیف . شَغشَغَة. قَطرَبَة. کَنهَفَة. مَلمَلَة. نَقث : تَلَمُز؛ شتابی کردن در رفتار. اِجهاد؛ شتابی...