کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلمبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلمبار
/talambār/
معنی
۱. هرچیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد.
۲. جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند؛ پیلهانبار؛ تلیبار؛ تلیوار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انبار، انباشته، توده، تلنبار
دیکشنری
jumble
-
جستوجوی دقیق
-
تلمبار
واژگان مترادف و متضاد
انبار، انباشته، توده، تلنبار
-
تلمبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ) (اِ.) = تلنبار: 1 - هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد. 2 - جایی که در آن کرم ابریشم را پرورش دهند.
-
تلمبار
لغتنامه دهخدا
تلمبار. [ ] (اِخ ) در ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی ص 163، 164، 166، 167 و 169، این کلمه آمده و چنین برمی آید که باید ناحیه ای میان سلطانیه و همدان و تبریز باشد.
-
تلمبار
لغتنامه دهخدا
تلمبار. [ ت ِ ل ِ / ت َ ل َ ] (اِ) بنایی از چوب دارای چند طبقه ولی ارتفاع یک طبقه بیش از نیم ذرع نیست . در فرش هر طبقه برگ توت ریخته کرم ابریشم را روی آنها پرورش میکنند. اصلاً این لفظ اصطلاح اهل گیلان است و اکنون در تهران هم استعمال میشود. (فرهنگ نظا...
-
تلمبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تلنبار، تلانبار› [عامیانه] talambār ۱. هرچیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد.۲. جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند؛ پیلهانبار؛ تلیبار؛ تلیوار.
-
واژههای مشابه
-
تَل و تَلمبار
فرهنگ گنجواژه
خراب و ویران.
-
جستوجو در متن
-
تلنبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] talambār = تلمبار
-
تلیبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تلیوار› [عامیانه] talibār = تلمبار
-
تلیبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) نک تلمبار.
-
خره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - توده ، تلمبار، روی هم چیده شده . 2 - ردیف ، قطار، پهلوی هم چیده شده .
-
تلنبار
لغتنامه دهخدا
تلنبار. [ ت َ / ت ِ لَم ْ / لِم ْ ک َ دَ ] (اِ) تلمبار. تلیبار. رجوع به این دو کلمه و ماده ٔ بعد شود.
-
تلیوار
لغتنامه دهخدا
تلیوار. [ ت َ لی ] (اِ) تلیبار است و آن خانه ای باشد که در آن کرم ابریشم نگاهدارند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به تلیبار و تلمبار و تلنبار شود.
-
تلیبار
لغتنامه دهخدا
تلیبار. [ ت َ ] (اِ) خانه ای را گویند که بجهت کرم پیله نگاه داشتن ، چوب بندی کنند تا پیله حاصل شود. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در گیلکی تِلِمبار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آن را تلیمبار نیز گویند. (انجمن...