کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلقی
/talaqqi/
معنی
۱. ملاقات کردن؛ دیدار کردن؛ برخورد کردن.
۲. پذیرفتن.
۳. دریافتن؛ ادراک کردن.
۴. فراگرفتن چیزی از کسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برداشت، تعبیر، تفسیر، دریافت، نگرش
۲. برخورد، تماس، دیدار، ملاقات
۳. پذیرش، درک، فراگیری
۴. پذیرفتن، قبول کردن
۵. آموختن، فراگرفتن
۶. برخورد کردن، ملاقات کردن
فعل
بن گذشته: تلقی داشت
بن حال: تلقی دار
دیکشنری
perception
-
جستوجوی دقیق
-
تلقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. برداشت، تعبیر، تفسیر، دریافت، نگرش ۲. برخورد، تماس، دیدار، ملاقات ۳. پذیرش، درک، فراگیری ۴. پذیرفتن، قبول کردن ۵. آموختن، فراگرفتن ۶. برخورد کردن، ملاقات کردن
-
تلقی
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ قِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آموختن . 2 - ملاقات کردن ، برخورد کردن . 3 - (اِمص .) فراگیری ، آموزشی . 4 - دیدار، برخوردن ، پذیرش .
-
تلقی
لغتنامه دهخدا
تلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی ، ملاقات و پذیرفتن چیزی . (ناظم الاطباء).
-
تلقی
لغتنامه دهخدا
تلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (ع مص ) دیدار کردن . || پیش آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیش باز شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || واگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی از کسی فراگرفتن . (ت...
-
تلقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talaqqi ۱. ملاقات کردن؛ دیدار کردن؛ برخورد کردن.۲. پذیرفتن.۳. دریافتن؛ ادراک کردن.۴. فراگرفتن چیزی از کسی.
-
واژههای مشابه
-
تُلَقَّى
فرهنگ واژگان قرآن
به تو القاء ميشود
-
تُلْقِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي افکني
-
تلقی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برداشتشدن، درک شدن، فهمیده شدن ۲. ارزیابی شدن ≠ تلقی کردن
-
تلقی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برداشت کردن ۲. ارزیابی کردن، ذهنیت داشتن
-
تلقی کردن
لغتنامه دهخدا
تلقی کردن . [ ت َ ل َق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن . قبول کردن : به سمع رضا تلقی کردن . به حسن قبول تلقی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تلقی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
متعة
-
تلقّی کردن منظور داشت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَأي
-
واژههای همآوا
-
طلقی
لغتنامه دهخدا
طلقی . [ طَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن ابراهیم بن احمد طلقی استرابادی ، از مردم استراباد و جرجان . او در استراباد از ابوالحسن احمدبن عبداﷲ الاسترابادی سماع کرده است . (سمعانی برگ 371).