کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تلف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
افقد , بذر , فطيرة
-
تلف شدن
دیکشنری فارسی به عربی
مت
-
تلف کردن
واژهنامه آزاد
فِتالیدَن، اِفتالیدَن
-
injury time
وقت تلفشده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وقت تلفشدهای که برای جبران هرگونه اتلاف وقت ناشی از آسیبدیدگی یا تعویض بازیکنان و جز آن به زمان قانونی بازی افزوده میشود
-
stoppage time
وقت تلفشده 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وقتی که برای جبران زمان تلفشدۀ بازی به وقت قانونی آن افزوده میشود
-
بیهوده تلف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نفاية
-
وقت تلف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حلزون , عاطل
-
تلف و مرگ
فرهنگ گنجواژه
ضایعات
-
خسارت و تلف
فرهنگ گنجواژه
ضرر.
-
واژههای همآوا
-
طلف
لغتنامه دهخدا
طلف . [ طَ / طَ ل َ ] (ع ص ) رایگان . باطل . (منتهی الارب ). هدر. (منتخب اللغات ). یقال : ذهب دمه طلفاً؛ ای هدراً. (منتهی الارب ).
-
طلف
لغتنامه دهخدا
طلف . [ طَ ل َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). عطا. (منتهی الارب ). بخشش . (منتخب اللغات ). || (ص ) آسان . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || زیاده از هر چیزی . (منتهی الارب ). زیاده و فاضل از هر چیزی . (منتخب اللغات ).
-
تُلِفْ
لهجه و گویش گنابادی
tolef در گویش گنابادی یعنی آب چیزی را گرفتن ، جدا کردت تفاله و آب از هم ، تُف کردن هسته میوه ها پس از مکیدن آب آن
-
جستوجو در متن
-
بربادرفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] barbādrafte تلفشده؛ ازدسترفته.
-
fritter away
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ کردن، تلف کردن