کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تلا
لغتنامه دهخدا
تلا. [ ت َ ] (اِ) سائل و گدا. (ناظم الاطباء).
-
تلا
لغتنامه دهخدا
تلا.[ ت ِ ] (اِ) بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طاء نوشته اند. از عالم طپیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
طلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طِلاء] (شیمی) talā فلزی زردرنگ، چکشخوار، و گرانبها که در ضرب سکه و ساختن جواهر به کار میرود؛ زر.〈 طلای سفید: (شیمی) = پلاتین
-
طلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طلاء] [قدیمی] telā = طلی〈 طلا کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] مالیدن داروی مایع بر عضوی.
-
طلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tal' اولین شکوفۀ درخت خرما.
-
طَلْعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شکوفه - شکوفه نخل - اولين مرحله ظهور خرما بر شاخههاي نخل است (کلمه طلع در نخل به منزله گرد گل در ساير درختان است )
-
طلا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: talâ طاری: telâ طامه ای: telâ طرقی: telâ کشه ای: telâ نطنزی: talâ
-
تِلا
لهجه و گویش بختیاری
telâ طلا.
-
تلا
واژهنامه آزاد
خروس مازنی
-
جستوجو در متن
-
درازگردن
لغتنامه دهخدا
درازگردن . [ دِ گ َ دَ ] (ص مرکب ) گردن دراز. آنکه گردنی دراز دارد. طویل العنق . آنکه گردنش زیاده از اندازه ٔ طبیعی دراز باشد. اتلع. اجید. اسطع. اعنق . اعیط. اقود. اهیق . بَتِع. جَیداء. عُسالق .عَسلَق . عِلوَدّ. مِسعر. (منتهی الارب ) : درازگردن و کوت...
-
دراز شدن
لغتنامه دهخدا
دراز شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یازیدن . طول پیدا کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). امتداد یافتن . کشیده شدن . اِستطالة. (دهار). اِمِّتار. اَمتداد.اِنسراب . تَطاول . تَمَتّی . تَمَطّی . صَلهبة. (منتهی الارب ). طِوال . (دهار). طول . (تاج المصادر بیهقی...