کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلطف
/talattof/
معنی
نرمی و مهربانی کردن؛ اظهار لطف و محبت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. رافت، عطوفت، لطف، ملاطفت، مهربانی، مهرورزی، نرمی ≠ خشونت، درشتی
۲. مهربانی کردن، ملاطفت کردن، نرمی کردن، لطف کردن ≠ خشونتورزیدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلطف
واژگان مترادف و متضاد
۱. رافت، عطوفت، لطف، ملاطفت، مهربانی، مهرورزی، نرمی ≠ خشونت، درشتی ۲. مهربانی کردن، ملاطفت کردن، نرمی کردن، لطف کردن ≠ خشونتورزیدن
-
تلطف
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ طُّ) [ ع . ] (مص ل .) نرمی کردن ، مهربانی کردن .
-
تلطف
لغتنامه دهخدا
تلطف . [ ت َ ل َطْ طُ ] (ع مص ) بر یکدیگر نرمی کردن . (منتهی الارب ). لطف کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نرمی نمودن و مهربانی کردن . (آنندراج ). نرمی کردن . (ناظم الاطباء). ترفق . (اقرب الموارد) : دست بر پشت مار مالیدن به تلطف نه کار هشیا...
-
تلطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talattof نرمی و مهربانی کردن؛ اظهار لطف و محبت کردن.
-
واژههای مشابه
-
تلطف کردن
لغتنامه دهخدا
تلطف کردن .[ ت َ ل َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نرمی کردن . مهربانی کردن . نوازش و دلنوازی کردن . لطف کردن : چون روی من ببینی با من کنی تلطف مهمان بری به خانه نقل و نبید آری . منوچهری .چون کرد ز روی مهربانی با او ز تلطف آنچه دانی . نظامی .دوان آمد و تل...
-
تلطف نمودن
لغتنامه دهخدا
تلطف نمودن . [ ت َ ل َطْ طُ ن ُ / ن ِ / ن َدَ ] (مص مرکب ) نرمی کردن . مهربانی نمودن . تلطف کردن : چون سخت و درشت شدند تلطف نمایند و دوستی جویند. (گلستان ). رجوع به تلطف و تلطف کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
عطوفت
واژگان مترادف و متضاد
تلطف، دوستی، رافت، شفقت، محبت، ملاطفت، مودت، مهر، مهربانی
-
تفقد
واژگان مترادف و متضاد
۱. التفات، تلطف، دلجویی، دلنوازی، مهربانی، نواخت ۲. بازجست، واجست ۳. دلجویی کردن، نواختن
-
تردب
لغتنامه دهخدا
تردب . [ ت َ رَدْ دُ ] (ع مص ) مهربانی و نرمی نمودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مهربانی و تلطف کردن . (از اقرب الموارد). ملاطفت کردن بکسی . (از المنجد).
-
لطف گنی
لغتنامه دهخدا
لطف گنی . [ ل َ طَ گ ِ ] (حامص مرکب ) تلطّف و مهربانی : از جام انگبین نترابد جز انگبین از نفس او نیاید الاّ لطف گنی . منوچهری .
-
متلطف
لغتنامه دهخدا
متلطف . [ م ُ ت َ ل َطْ طِ ] (ع ص ) بر یکدیگر نرمی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به تلطف شود.
-
عیسی صفت
لغتنامه دهخدا
عیسی صفت . [ سا ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) دارنده ٔ صفتی چون صفت عیسی . عیسی مانند در زنده کردن مردگان : در تن هر مرده دل عیسی صفت از تلطف تازه جانی کرده ای .مجدالدین بن رشید عزیزی (از لباب ).
-
تازه جانی کردن
لغتنامه دهخدا
تازه جانی کردن . [ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از نو زنده کردن . مجازاً، مهر و محبت بیحد کردن : در تن هر مرده دل ، عیسی صفت از تلطف تازه جانی کرده ای .مجدالدین بن رشید عزیزی (از لباب ).