کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلسفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلسفی
لغتنامه دهخدا
تلسفی . [ ت ِ ل َ ] (اِ) خردل فارسی . حرف یا نوعی حُرف . حُرف السطوح . حرف بابلی . صناب بری . حشیشةالسلطان . اساردن . خرفق . خرفوق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
حشیشةالسلطان
لغتنامه دهخدا
حشیشةالسلطان . [ ح َ ش َ تُس ْ س ُ ] (ع اِمرکب ) حرف ابیض . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خردل فارسی . تلسفی . حرف یا نوعی حرف . خرفق . خرفوف . خرفوق . صناب بری . و بعضی گفته اند: که آن نوعی از حرف السطوح است .
-
خردل فارسی
لغتنامه دهخدا
خردل فارسی . [ خ َ دَ ل ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف السطوح . حشیشةالسلطان . صناب بری . تلسفی . (یادداشت بخط مؤلف ). خَرْفَق . خرفوف . خردل سپید. خرقوق . سپندین . سپندان . حاره . تراتیزک . شب خیزک . قردامن . کیکیر. کیکیش .
-
حرف السطوح
لغتنامه دهخدا
حرف السطوح . [ ح ُ فُس ْ س ُ ] (ع اِ مرکب ) حرف مشرفی . حرف بابلی . تلسفی . اسارون . خردل فارسی . حشیشةالسلطان . صناب بری . خرفق . خرفوق . حرف . (ابن بیطار). داود ضریر انطاکی گوید: حرف السطوح ما ینبت فی الحیطان و الدور منبسطاً علی الارض متشرف ورقه اذ...
-
حرف بابلی
لغتنامه دهخدا
حرف بابلی . [ ح ُ ف ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نبات او بقدر شبری و برگش شبیه به برگ ترب و باخشونت و گلش زرد و تخمش سفید و مدور. و در تنکابن خاص تره و در مازندران کولمه تره و شاه تره گویند. گرم تر و تندتر از حرف نبطی که حب الرشاد باشد و مدر حیض و...
-
اسارون
لغتنامه دهخدا
اسارون . [ اَ ] (معرب ، اِ) نوعی دواست . (نزهة القلوب ). بیخ گیاهی است که غلاف تخم آن مانند غلاف بذرالنبج است و بعضی گویند بیخ سنبل رومی است ، اگر آنرا بکوبند و با شیر تازه بیامیزند و بر زیر خصیه بمالند نعوظ عجب آرد. (برهان ). بیخ گیاهی است برگ آن ما...