کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلاوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلاوت
/ta(e)lāvat/
معنی
۱. قرائت قرآن.
۲. خواندن کتاب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ترتیل، خوشخوانی، قرائت، نرمخوانی
۲. خواندن، قرائت کردن
فعل
بن گذشته: تلاوت کرد
بن حال: تلاوت کن
دیکشنری
plainsong
-
جستوجوی دقیق
-
تلاوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترتیل، خوشخوانی، قرائت، نرمخوانی ۲. خواندن، قرائت کردن
-
تلاوت
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ) [ ع . ] (مص م .) خواندن ، قرائت کردن .
-
تلاوت
لغتنامه دهخدا
تلاوت . [ ت ِ وَ] (ع مص ) تلاوة. خواندن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن قرآن و جز آن . (آنندراج ). خواندن با قرائت و اندیشه و تأمل . (ناظم الاطباء) : اگر خدای جهان را سمیع می دانی مکن بلند برای خدا تلاوت را. صائب (از آنندراج ).رجوع به ت...
-
تلاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تلاوة] ta(e)lāvat ۱. قرائت قرآن.۲. خواندن کتاب.
-
واژههای همآوا
-
طلاوة
لغتنامه دهخدا
طلاوة. [ طَ / طِ / طُ وَ ] (ع اِمص ) خوبی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نیکوئی . (مهذب الاسماء). || شادمانی . (منتهی الارب ). بهجت . (منتخب اللغات ). || قبول . (منتخب اللغات ). پذیرائی دل . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). پذیرائی . و منه : سمعت ُ...
-
طلاوة
لغتنامه دهخدا
طلاوة. [ طَ وَ ] (ع مص ) چشم داشتن . || درنگ کردن . (منتهی الارب ).
-
طلاوت
فرهنگ فارسی معین
(طَ یا طِ وَ) [ ع . طلاوة ] (اِمص .) 1 - خوبی ، نیکویی . 2 - شادی ، شادمانی .
-
تلاوة
لغتنامه دهخدا
تلاوة. [ ت ِ وَ ] (ع مص ) خواندن قرآن را. تلوت القرآن و نحوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قرأت . (اقرب الموارد). تلاوت . رجوع به تلاوت شود.
-
تلاوة
لغتنامه دهخدا
تلاوة. [ت ُ وَ ] (ع اِ) بقیه ٔ وام و مانند آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی تلیة است ، یقال : تلیت لی من حقی تلیة او تلاوة؛ای بقیت بقیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلیة شود.
-
طلاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: طلاوة] [قدیمی] talāvat ۱. حسن؛ خوبی؛ نیکویی.۲. شادمانی.
-
جستوجو در متن
-
أَتْلُوَ
فرهنگ واژگان قرآن
که تلاوت کنم
-
قرائت
واژگان مترادف و متضاد
تلاوت، خواندن
-
تالِيَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
تلاوت کنندگان