کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلالؤ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلالؤ
/tala'lo'/
معنی
۱. درخشیدن؛ برق زدن.
۲. درخشندگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلالؤ
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ لُ) [ ع . ] (مص ل .) درخشیدن ، برق زدن .
-
تلالؤ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tala'lo' ۱. درخشیدن؛ برق زدن.۲. درخشندگی.
-
جستوجو در متن
-
یاکاموز
واژهنامه آزاد
(ترکی) تلألؤِ نور ماه در آب، عکس ماه بر آب.
-
درخشنده
فرهنگ نامها
(تلفظ: de(a)raxšande) (صفت فاعلی از درخشیدن) ، دارای درخشیدن و تلألؤ ، روشن و تابان .
-
پرتو
فرهنگ نامها
(تلفظ: parto(w)) شعاعی که از منبع نورانی یا گرما ساطع میشود ، درخشش ، تلألؤ ، روشنایی ؛ (به مجاز) اثر، تأثیر .
-
آتش
فرهنگ نامها
(تلفظ: ātaš) حرارت توأم با نور ، یکی از عناصر اربعه؛ (به مجاز) حرارت و گرما؛ (به مجاز) عواطف تند ، شور و شوق ؛ (به مجاز) برق ، تلألؤ ؛ (در قدیم) (به مجاز) شراب .