کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقیل
/taqayyol/
معنی
۱. نیمهروز خوابیدن.
۲. پیروی کردن و مانندگی کردن؛ به پیروی کسی عملی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیروی کردن . 2 - همانند شدن . 3 - در نیمه روز خوابیدن .
-
تقیل
لغتنامه دهخدا
تقیل . [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] (ع مص ) نیمروزان خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مانندگی کردن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). مانستن به کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : که نیکبخت و د...
-
تقیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqayyol ۱. نیمهروز خوابیدن.۲. پیروی کردن و مانندگی کردن؛ به پیروی کسی عملی کردن.
-
واژههای همآوا
-
تغیل
لغتنامه دهخدا
تغیل . [ ت َ غ َی ْ ی ُ ] (ع مص ) درهم پیچیده شاخ ، و سایه افکن شدن درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسیارمال گردیدن قوم و بسیار انبوه گشتن آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متقیل
لغتنامه دهخدا
متقیل . [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آن که در نیمروز شراب خورد. (آنندراج ). آن که در نیمروز می خوابد یا شراب میخورد. || مشابه و مانند. || آب فراهم آمده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیل شود.
-
تقییل
لغتنامه دهخدا
تقییل . [ ت َ ] (ع مص ) شراب نیمروز دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || در نیمروز آب دادن یا دوشیدن ناقه را در آن وقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در نیمروز آب دادن . (از اقرب الموارد). || نیمروزان بر آب آوردن شتران را. (منتهی الا...
-
پیروی کردن
لغتنامه دهخدا
پیروی کردن . [ پ َ/ پ ِ رَ / رُ وی ک َ دَ ] (مص مرکب ) متابعت کردن . اقتدار کردن . اقتفا کردن . اقتراء. اقتیاف . تمصر. تقیل .ائتمام ؛ بدنبال چیزی پیوستن . اتباع . متابعت . احتذاء. تتبع. تقلید. تباعة. اثف . تأسی کردن . تسنن . تشیع.تعاقب . استقراء. تق...
-
مانند شدن
لغتنامه دهخدا
مانند شدن . [ ن َن ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شبیه گردیدن . مماثلت . مشابهت . تشابه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه مردم بخورد اندر معده نیم پخته شود و از معده به جگر اندر آید و اندر جگر خون گردد و از جگر به رگها اندر آید و به هر اندامی از اندامهای ی...
-
دولتیار
لغتنامه دهخدا
دولتیار. [ دَ / دُو ل َت ْ] (ص مرکب ) خوشبخت . بختیار. سعید. مسعود. مقبل . بختمند. که بخت خوش دارد. (یادداشت مؤلف ) : زهی مظفر فیروزبخت دولتیارکه گوی برده ای از خسروان به فضل و هنر. فرخی .پسر که دانا باشد بر از پدر بخوردبخاصه از پدر پیش بین و دولتیا...
-
خزم
لغتنامه دهخدا
خزم . [ خ َ ] (ع مص ) سوراخ کردن بینی شتر. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || خلیدن شتر. || ملخ را بسیخ در کشیدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || (اصطلاح عروض ) زیادتی حرفی است یا دو کی در اول مصراع . متقدمان شعراء عرب ا...
-
مجاهدت
لغتنامه دهخدا
مجاهدت . [ م ُ هََ / هَِ دَ ] (ع اِمص ) مجاهدة. مجاهده . محاربه . قتال با دشمن . جهاد. جنگ در راه خدا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجاهدة. مجاهده : تا معاندت کفار ظاهر گشت ... آنگاه آیات جهاد بیامد و فرضیت مجاهدت ، هم از وجه شرع و هم از طریق خرد ثاب...
-
طویل
لغتنامه دهخدا
طویل . [ طَ ] (ع ص ) دراز. ج ، طِوال ، طیال . (منتهی الارب ). بلند. نقیض قصیر. خلاف قصیر : پیراهن قصیر بود زشت بر طویل پیراهن طویل بود زشت بر قصیر. منوچهری . || دیریاز (شب ). || (اصطلاح طب ) قسمی از نبض و آن قوی و در طول ساعد باشد. || (اِ) خانه ٔ پنج...
-
توانستن
لغتنامه دهخدا
توانستن . [ ت ُ / ت َ ن َ /ن ِ ت َ ] (مص ) (از: توان + َستن ، پسوند مصدری ) پهلوی «توانیستن » . قدرت داشتن .مقتدر بودن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). استطاعت . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قوت و قدرت داشتن . (ناظم الاطباء). قدرت داشتن . (یادداشت ب...