کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقنية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقنية
معنی
اشنايي باصول فني , فن شناسي , فنون , شگرد شناسي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقنية
دیکشنری عربی به فارسی
اشنايي باصول فني , فن شناسي , فنون , شگرد شناسي
-
واژههای مشابه
-
تقنیة
لغتنامه دهخدا
تقنیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کاریزکنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کندن قنات . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اشنایی باصول فنی
دیکشنری فارسی به عربی
تقنية
-
فن شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
تقنية
-
شگرد شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
تقنية
-
فنون
دیکشنری فارسی به عربی
تقنية , وسائل
-
کاریزکنی
لغتنامه دهخدا
کاریزکنی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) تقنیه . کاریز کندن .
-
کاریز کندن
لغتنامه دهخدا
کاریز کندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقنیه . حفر قنات . کاریزکنی .
-
کاریزکنی کردن
لغتنامه دهخدا
کاریزکنی کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقنیه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
لازم
لغتنامه دهخدا
لازم . [ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لزوم . واجب . (زمخشری ). فی الاستعمال به معنی الواجب . (تعریفات ). ناگزیر. دربایست . بایا. بایسته . ضرور. کردنی . فریضه . این کلمه با افعال آمدن ، بودن ، داشتن ، شدن ، شمردن ، کردن ، گردانیدن ، گردیدن و گرفتن صرف شود...