کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقلید و هجو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقلید و هجو کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سخرية
-
واژههای مشابه
-
شایان تقلید
دیکشنری فارسی به عربی
نموذجي
-
تقلید در اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
تمثيلية صامتة , سخرية , قرد
-
غیر قابل تقلید
دیکشنری فارسی به عربی
غير قابل للتقليد
-
کسی که در لباس ورفتار از جنس مخالف خود تقلید میکند
دیکشنری فارسی به عربی
متخنث
-
جستوجو در متن
-
گنگ شدن
لغتنامه دهخدا
گنگ شدن .[ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لال شدن . خَرَس : هرکه تو را هجو گفت و هجو تو برخواندروز شهادت زبان او بشود گنگ . منجیک .تیره شد آب و گشت هوا روشن شد گنگ زاغ و بلبل گویا شد. ناصرخسرو.گر زبانم گنگ شد در وصف تواشک خون آلود من گویا خوش است . عطار.رجو...
-
متزلزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَزلزل] mote(a)zalzel ۱. لرزنده؛ لرزان.۲. مضطرب.۳. (ادبی) در بدیع، آوردن کلمهای در نظم یا نثر که هرگاه اِعراب آن تغییر داده شود معنی کلام فرق کند، مثلاً مدح، هجو شود یا هجو، مدح گردد، مانندِ این شعر: به بیحد چون رسید و ماند حد را / به...
-
هجو
لغتنامه دهخدا
هجو. [ هََ ج ْوْ ] (ع مص ) نکوهیدن . (منتهی الارب ). شمردن معایب کسی . (اقرب الموارد). عیب کردن . (اقرب الموارد). || دشنام دادن کسی را به شعر. (منتهی الارب ). هجا. بد گفتن . (یادداشت به خط مؤلف ). شتم . (اقرب الموارد) : شاهنامه به نام اورها کن و هجو...
-
حافظ شربتی
لغتنامه دهخدا
حافظ شربتی . [ ف ِ ظِ ش َ ب َ ] (اِخ ) از مردم متعین خراسان است . او در خوش طبعی فرید زمان و یگانه ٔ دوران بود. بسیار متواضع و مؤدب و نیکومشرب ، در زمان سلطان ابوسعید به زیارت مکه رفت ، و مدت بیست سال در آنجا مجاور شد. گویند روزی بابرمیرزا از جانب خ...
-
burlesqued
دیکشنری انگلیسی به فارسی
burlesqued، تقلید و هجو کردن
-
burlesquing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
burlesquing، تقلید و هجو کردن
-
burlesques
دیکشنری انگلیسی به فارسی
burlesques، تقلید، رقص لخت، تقلید و هجو کردن
-
burlesque
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بورلز، تقلید، رقص لخت، تقلید و هجو کردن، مضحک، مسخره امیز