کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقليد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقليد
معنی
تقليد , پيروي , چيز تقليدي , بدلي , ساختگي , جعلي , جعل هويت , نقش ديگري را بازي کردن , رسم , سنت , عقيده موروثي , عرف , روايت متداول , عقيده رايج , سنن ملي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقليد
دیکشنری عربی به فارسی
تقليد , پيروي , چيز تقليدي , بدلي , ساختگي , جعلي , جعل هويت , نقش ديگري را بازي کردن , رسم , سنت , عقيده موروثي , عرف , روايت متداول , عقيده رايج , سنن ملي
-
واژههای مشابه
-
تقلید
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، مقلدی، مقلدگری ۲. پیروی، دنبالهروی ۳. پیروی کردن، تبعیت کردن
-
تقلید
فرهنگ واژههای سره
پیروی، دنباله رو
-
imitation
تقلید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] رفتاری آگاهانه برای همانندسازی فرایند تولید فنّاوری
-
تقلید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گردن بند به گردن انداختن . 2 - پیروی کردن . 3 - کار به عهدة کسی گذاشتن .
-
تقلید
لغتنامه دهخدا
تقلید.[ ت َ ] (ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن . (غیاث ال...
-
تقلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqlid ۱. از روی کار دیگری کاری انجام دادن.۲. (فقه) در امور شرعی و عبادات از مجتهدی پیروی کردن.۳. [قدیمی] گردنبند به گردن انداختن.۴. [قدیمی] کاری به عهدۀ کسی انداختن.
-
تقلید
دیکشنری فارسی به عربی
تقليد , تمثيلية صامتة , سخرية , محاکاة , مزيف , مهزلة
-
تقلید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیروی کردن، تبعیت کردن ۲. مقلد شدن ۳. ادای کسیرا در آوردن ۴. کار کسی را الگو قرار دادن
-
biomimetics
زیستتقلید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] تقلید از طبیعت و بهکارگیری آن در مقیاس نانو در حوزههای گوناگون علمی و فنّاوری
-
تقلید کردن
لغتنامه دهخدا
تقلید کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن و از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن به طریقه و روش کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به تقلید شود.
-
شایان تقلید
دیکشنری فارسی به عربی
نموذجي
-
تقلید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فعل , قلد , مقلد
-
مرجع تقلید
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) دینبُد راهنما. "بُد" پسوند مِهتَری و بزرگی است چون در "سپهبد".