کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقلب
/taqallob/
معنی
۱. در کاری به سود خود و زیان دیگری تصرف کردن.
۲. نادرستی و دغلی.
۳. [قدیمی] برگشتن از حالی به حالی؛ دگرگون شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تزویر، جعل، دغلکاری، شید، غش، قلب، نادرستی
۲. دگرگون شدن، قلب شدن
۳. واژگون شدن
برابر فارسی
دغل کاری، دغلی، نیرنگ
فعل
بن گذشته: تقلب کرد
بن حال: تقلب کن
دیکشنری
adulteration, deception, cheat, deceit, dishonesty, fix, fraud, hocus-pocus, indirection, manipulation
-
جستوجوی دقیق
-
تقلب
واژگان مترادف و متضاد
۱. تزویر، جعل، دغلکاری، شید، غش، قلب، نادرستی ۲. دگرگون شدن، قلب شدن ۳. واژگون شدن
-
تقلب
فرهنگ واژههای سره
دغل کاری، دغلی، نیرنگ
-
تقلب
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دگرگون شدن . 2 - در کاری به سود خود و به زیان دیگری تصرف کردن .
-
تقلب
لغتنامه دهخدا
تقلب . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] (ع مص ) دست انداختن در امور بخواست خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تصرف در کارها بخواهش خود. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || برگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگردیدن . (زوزنی )...
-
تقلب
دیکشنری عربی به فارسی
ترقي و تنزيل , نوسان , برگشت , حجم معاملا ت , تغيير و تبديل
-
تقلب
دیکشنری عربی به فارسی
نوسان داشتن , روي امواج بالا وپايين رفتن , ثابت نبودن , موج زدن , بي ثبات بودن
-
تقلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqallob ۱. در کاری به سود خود و زیان دیگری تصرف کردن.۲. نادرستی و دغلی.۳. [قدیمی] برگشتن از حالی به حالی؛ دگرگون شدن.
-
تقلب
دیکشنری فارسی به عربی
احتيال , صليب ، اِحْتيالٌ
-
واژههای مشابه
-
تَقَلُّبَ
فرهنگ واژگان قرآن
چرخاندن -گردانيدن (کلمه قلب به معناي برگرداندن چيزي از اين رو به آن رو است ، و چون به باب تفعيل برود مبالغه در اين عمل را ميرساند ، پس تقليب يعني بسيار زيرورو کردن چيزي ، و تقلب هم قبول همان تقليب است پس تقلب قلوب و ابصار عبارت است از برگشتن دلها و...
-
تَقَلُّبَ
فرهنگ واژگان قرآن
گردانيدن - رفت و آمد(آل عمران196)(کلمه قلب به معناي برگرداندن چيزي از اين رو به آن رو است ، و چون به باب تفعيل برود مبالغه در اين عمل را ميرساند ، پس تقليب يعني بسيار زيرورو کردن يک چيزي ، و تقلب هم قبول همان تقليب است پس تقلب قلوب و ابصار عبارت است ...
-
تُقَلَّبُ
فرهنگ واژگان قرآن
دگرگون مي شود
-
تقلب کردن
واژگان مترادف و متضاد
حقه زدن، دغلی کردن، دغلبازی کردن، نیرنگ ورزیدن، نادرستی کردن
-
تقلب کردن
لغتنامه دهخدا
تقلب کردن . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دورویی کردن . و نادرستی کردن و خیانت نمودن . (ناظم الاطباء).
-
تقلب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشحذ