کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقفر
لغتنامه دهخدا
تقفر. [ ت َ ق َف ْ ف ُ ] (ع مص ) در پی رفتن و پیروی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرق استخوان . (از اقرب الموارد). رجوع به تعرق شود.
-
واژههای همآوا
-
تغفر
لغتنامه دهخدا
تغفر. [ ت َ غ َف ْ ف ُ] (ع مص ) مغفر چیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیدن مغافیر از درخت . (از اقرب الموارد).
-
تَغْفِرْ
فرهنگ واژگان قرآن
بيامرزي (جزمش براي اين است که شرط شده براي جمله بعدي)
-
جستوجو در متن
-
پیروی نمودن
لغتنامه دهخدا
پیروی نمودن . [ پ َ / پ ِ رَ / رُ وی ن ِ / ن ُ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پیروی کردن . تعاقم . تسدی . تقفی . قرو. تقفر، اقتفار؛ پیروی نمودن و در پی رفتن . تعقبل ؛ پیروی نمودن کسی را وپس او آمدن . تعجس ؛ پیروی کردن کسی را به کاری . (منتهی الارب ). نیز رجوع...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآشفت و برداشت زین و لگام بشد بر پی رخش ناشاد کام . فردوسی .یکایک چو از جنگ برگاشت روی پی اند...