کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقعیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقعیر
/taq'ir/
معنی
۱. مقعر ساختن؛ گود کردن.
۲. صیحه زدن؛ صدا درآوردن از بیخ حلق.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقعیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) گود کردن .
-
تقعیر
لغتنامه دهخدا
تقعیر. [ ت َ ] (ع مص ) دور درشدن در سخن . (زوزنی ). به مغ فروشدن . || لب پیچیدن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به اقصای دهن سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)،یقال : قعر فی الکلام ؛ ای تشدق . ...
-
تقعیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taq'ir ۱. مقعر ساختن؛ گود کردن.۲. صیحه زدن؛ صدا درآوردن از بیخ حلق.
-
واژههای همآوا
-
تغایر
واژگان مترادف و متضاد
اختلاف، تفاوت، دگرگونی، مغایرت، جدایی
-
تغایر
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - با هم مغایرت داشتن . 2 - بر یکدیگر رشک بردن .
-
تغایر
لغتنامه دهخدا
تغایر. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تغایر زوجان ؛ یکدیگر را همسر دیگر خواستن یعنی به شک آوردن دیگری را. (از اقرب الموارد). || تغایر اشیاء؛ اختلاف آنها. (از اقرب الموارد). غیر همدیگر شدن . (آنندراج ).
-
تغایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqāyor ۱. با هم اختلاف داشتن؛ مغایرت داشتن.۲. به یکدیگر رشک بردن.
-
جستوجو در متن
-
تحدیب
لغتنامه دهخدا
تحدیب . [ ت َ ](ع مص ) برآمده گردانیدن . ضد تقعیر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). قوسی ساختن پشت چیزی . (فرهنگ نظام ).
-
تقعیب
لغتنامه دهخدا
تقعیب . [ ت َ ] (ع مص ) قبه دار شدن سم اسب مانا به قعب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || دور درشدن در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). به تک رسانیدن سخن را و به مغ سخن رسیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تقع...
-
تقعر
لغتنامه دهخدا
تقعر. [ ت َ ق َع ْ ع ُ ] (ع مص ) دور اندیشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تعمق . (اقرب الموارد). || لب پیچیدن در سخن . || به اقصای دهن سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقعیر. (اقرب الموارد). || دور درشدن در کاری . (منتهی الارب ) (آنند...
-
ذوبطنین
لغتنامه دهخدا
ذوبطنین . [ ب َ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) عضله ٔ ذوبطنین . دو سر آن ضخیم و لحمانی و وسط آن وتریست و بروی خود منعطف شده در قسمت فوقی و طرفی و قدامی عنق قرار گرفته . اتصالات : از خلف بشکاف ذوبطنین زائده ٔ حلمة و بکنار قدامی این زائده پیوسته از تارهای...
-
قحف
لغتنامه دهخدا
قحف . [ ق ِ ] (ع اِ) (عظم قحف ) واقع است در طاق و طرفین جمجمه و آن را دو سطح و چهار کنار و چهار زاویه است . سطح ظاهر بواسطه ٔ خطی منحنی که تقعیرش به طرف تحت و حد حفره ٔ صدغ است منقسم به دو جزء میشود به زیر این خط عضله ٔ صدغ متصل و به بالای آن که صاف ...
-
قصبةالانف
لغتنامه دهخدا
قصبةالانف . [ ق َ ص َ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) استخوان بینی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نای بینی . (مهذب الاسماء). تیغ بینی . گویند: ضربه علی قصبة انفه . (اقرب الموارد). و آن را میکعه نیز نامند. تیغه ٔ استخوانی کوچک نازکی است که بطور عمودی در...