کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقع
لغتنامه دهخدا
تقع. [ ت َ ق َ ] (ع مص ) گرسنگی و گرسنه شدن . والفعل من سمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تقع
لغتنامه دهخدا
تقع. [ ت َ ق ِ ] (ع اِ) گرسنگی سخت . (منتهی الارب ). گرسنگی . (از ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
تَقَعَ
فرهنگ واژگان قرآن
که بيفتد ("که نیفتد" درترکيبی مانند عبارت "يُمْسِکُ ﭐلسَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى ﭐلْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ ﭐللَّهَ بِـﭑلنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج65):آسمان را نگاه ميدارد تا جز به اذن وي به زمين نيفتد که خدا با مردم مهربان و رحيم است. ")
-
واژههای همآوا
-
تقا
واژگان مترادف و متضاد
پرهیزگاری، تقوا، پرواپیشگی
-
طغا
لغتنامه دهخدا
طغا. [ طُ ] (اِخ ) (امیر...) از امرای دوران مغول معاصر کیخاتوخان بن ابقاخان بن هولاکوخان که در قرن هفتم میزیسته است . رجوع به تاریخ گزیده ص 590 شود.
-
تقا
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . تقاء ] (اِمص .) پرهیزکاری .
-
تغا
لغتنامه دهخدا
تغا. [ ت ِ ] (ع اِ) خنده ٔ بلند. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
-
تَقَعَ
فرهنگ واژگان قرآن
که بيفتد ("که نیفتد" درترکيبی مانند عبارت "يُمْسِکُ ﭐلسَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى ﭐلْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ ﭐللَّهَ بِـﭑلنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج65):آسمان را نگاه ميدارد تا جز به اذن وي به زمين نيفتد که خدا با مردم مهربان و رحيم است. ")
-
جستوجو در متن
-
گرسنه شدن
لغتنامه دهخدا
گرسنه شدن . [ گ ُ رِ / رُ ن َ / ن ِ / گ ُ س َ / س ِ ن َ /ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) احتیاج به طعام پیدا کردن . اشتها پیدا کردن . گرسنه گشتن . اِنهقاع . تَقَع. تَنَحﱡس . جوعة. عَلَة. هَیع. هَفوَة. هَجف . (منتهی الارب ).
-
تغلس
لغتنامه دهخدا
تغلس . [ ت ُغ ُل ْ ل ِ ] (ع اِ) وقع فی وادی تغلس (ممنوعة مضافة)؛یعنی در بلا و سختی زشت افتاد و الاصل فیه ان الغارات کانت تقع بکرة بغلس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جراد
لغتنامه دهخدا
جراد. [ ج ُ ] (اِخ ) آبی است بدیاربنی تمیم نزدیک مروت که وقعه ٔ کلاب دوم در آنجا روی داد. (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ) : و لقد عرکن بآل کعب عرکةًبلوی جراد فلم یدعن عمیداالاّ قتیلا قد سلبنا بزه تقع النسور علیه او مصفودا. جریر (از معجم البلدان ...
-
صفار
لغتنامه دهخدا
صفار. [ ص ُ ] (ع اِ) مار شکم و کرم آن . (منتهی الارب ). ماری است در شکم که به دنده ها چسبد و بهنگام گرسنگی آن را بگزد و گویند جانور دیگری است که دنده ها و استخوانهای پهلو را که سوی شکم است می گزد و گفته اند کرمی است در شکم . (اقرب الموارد). || زردآب ...