کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقصیر
/taqsir/
معنی
۱. (حقوق) کوتاهی کردن؛ در کاری کوتاهی، سستی، و خطا کردن.
۲. (اسم) گناه.
۳. (فقه) گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج میشود.
۴. [قدیمی] کوتاه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اثم، بزه، جرم، حرج، خبط، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت، وبال
۲. قصور، کوتاهی
۳. عیب
۴. کوتاه کردن،
۵. سستی ورزیدن، کوتاهی کردن، قصور ورزیدن
۶. خطا کردن
فعل
بن گذشته: تقصیر کرد
بن حال: تقصیر کن
دیکشنری
blame, culpability, fault, guilt, guiltiness, offense, onus, wrong
-
جستوجوی دقیق
-
تقصیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثم، بزه، جرم، حرج، خبط، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت، وبال ۲. قصور، کوتاهی ۳. عیب ۴. کوتاه کردن، ۵. سستی ورزیدن، کوتاهی کردن، قصور ورزیدن ۶. خطا کردن
-
تقصیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کوتاه کردن . 2 - سستی ورزیدن ، کم کاری کردن . 3 - گناه ، جرم .
-
تقصیر
لغتنامه دهخدا
تقصیر. [ ت َ ] (ع مص ) سست کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کوتاهی کردن و با لفظ کردن و افتادن و بستن و رفتن و آمدن مستعمل . (آنندراج ). سستی و کوتاهی کردن در کاری . (غیاث اللغات )....
-
تقصیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqsir ۱. (حقوق) کوتاهی کردن؛ در کاری کوتاهی، سستی، و خطا کردن.۲. (اسم) گناه.۳. (فقه) گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج میشود.۴. [قدیمی] کوتاه کردن.
-
تقصیر
دیکشنری فارسی به عربی
جريمة , خطا , ذنب , مخالفة
-
واژههای مشابه
-
عذر تقصیر
لغتنامه دهخدا
عذر تقصیر. [ ع ُ رِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوزش خواهی . از گناه : انابت مفید نباشد، نی راه بازگشتن آنگاه مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن . (کلیله و دمنه ).عذر تقصیر خدمت آوردم که ندارم به طاعت استظهار. سعدی .سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی ...
-
تقصیر افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کوتاهی شدن ، سستی رفتن .
-
تقصیر افتادن
لغتنامه دهخدا
تقصیر افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی شدن . سستی افتادن : تقصیر گر افتاد بخدمت من بنده را مدار معاقب .مسعودسعد.
-
تقصیر رفتن
لغتنامه دهخدا
تقصیر رفتن . [ ت َ رَ ت َ] (مص مرکب ) تقصیر افتادن . کوتاهی شدن : داری هوس کشتنم اینک سر و خنجرتقصیر اگر میرود از جانب ما نیست . سلمان (از آنندراج ).در گنه کز جانب ما بود تقصیری نرفت چون در آمرزش که کار اوست تقصیری کند. خواجه پیشنماز (از آنندراج ).رج...
-
تقصیر کردن
لغتنامه دهخدا
تقصیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن و گناه و خطا کردن . (ناظم الاطباء) : تقصیر نکرد خواجه در ناواجب من در واجب چگونه تقصیر کنم . رودکی .من اندر خدمتش تقصیر کردم درخت خدمت من گشت بی بر. فرخی .نکرد رای تو تقصیر در مصالح ملک سپهرهم نکند د...
-
تقصیر نمودن
لغتنامه دهخدا
تقصیر نمودن . [ ت َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی نمودن . قصور ورزیدن : با تو ندهد دل که جفایی کنم از بیش هرچند بخدمت در، تقصیر نمایی . منوچهری .و رجوع به تقصیر ودیگر ترکیبهای آن شود.
-
بی تقصیر
دیکشنری فارسی به عربی
بريء , لا عيب فيه
-
تقصیر و جرم غلط
دیکشنری فارسی به عربی
خاطي