کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقصص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقصص
لغتنامه دهخدا
تقصص . [ ت َ ق َص ْ ص ُ ] (ع مص ) یادگرفتن سخن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
لَا تَقْصُصْ
فرهنگ واژگان قرآن
حكايت نكن - باز گو نکن(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است و چون در قصه گفتن نيز خبر و واقعه اي را پي گيري مي كنند ، استفاده شده است )
-
واژههای همآوا
-
تقسس
لغتنامه دهخدا
تقسس . [ ت َ ق َس ْ س ُ ] (ع مص ) شنودن آواز. || در پی چیزی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متقصص
لغتنامه دهخدا
متقصص . [ م ُ ت َ ق َص ْ ص ِ ] (ع ص ) در پی رونده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسراغ گام و اثر پا رونده . (ناظم الاطباء) || کسی که یاد می گیرد سخن و قصه و افسانه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تق...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآشفت و برداشت زین و لگام بشد بر پی رخش ناشاد کام . فردوسی .یکایک چو از جنگ برگاشت روی پی اند...