کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقسيم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقسيم
معنی
بخش کردن , تقسيم کردن , تخصيص دادن , تسهيم , تقسيم , تقسيم پولي بين اشخاص ذي نفع , پخش کردن , جداکردن , اب پخشان , تيغه , ديواره , وسيله يا اسباب تفکيک , حد فاصل , اپارتمان , تقسيم به بخش هاي جزء کردن , تفکيک کردن , جدا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقسيم
دیکشنری عربی به فارسی
بخش کردن , تقسيم کردن , تخصيص دادن , تسهيم , تقسيم , تقسيم پولي بين اشخاص ذي نفع , پخش کردن , جداکردن , اب پخشان , تيغه , ديواره , وسيله يا اسباب تفکيک , حد فاصل , اپارتمان , تقسيم به بخش هاي جزء کردن , تفکيک کردن , جدا کردن
-
واژههای مشابه
-
تقسیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. انشعاب، پخش، توزیع ۲. بخش، تسهیم، قسمت ۳. تجزیه ۴. بخش کردن ≠ ضرب کردن ۵. قسمت کردن، توزیع کردن
-
تقسیم
فرهنگ واژههای سره
بخشش، بخش
-
تقسیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - قسمت کردن . 2 - بخش کردن عددی بر عدد دیگر. 3 - توزیع کردن ، پخش کردن .
-
تقسیم
لغتنامه دهخدا
تقسیم . [ ت َ ] (ع مص ) وابخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بخش کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (غیاث اللغات ).بخش بخش کردن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).قسمت کردن . بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کر...
-
تقسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqsim ۱. پراکنده کردن.۲. بخش کردن؛ قسمت کردن.۳. (اسم) (ریاضی) قاعده یا عملی که بهواسطۀ آن معلوم میشود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسومٌعلیه) است، یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل میشود.
-
تقسیم
دیکشنری فارسی به عربی
تقسيم , توزيع , شق , قسم
-
تقسیم
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) بخش. یکی از چهار کنش بنیادین شمارش (چهار عمل اصلی حساب) است که در آن شماره ای را بر شمارۀ دیگر می بخشند (بخش می کنند). "تقسیم کردن" به پارسی می شود "بخشیدن" یا "بخش کردن". "علامت تقسیم" به پارسی می شود "نشانۀ بخش" ی...
-
تقسیم کردن
فرهنگ واژههای سره
بخشیدن، بخش کردن
-
hump
تپۀ تقسیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تپۀ کوچکی که از شیب آن برای آرایش قطارها و اعزام آنها به مسیرهای مختلف استفاده شود
-
TDMA
زمانتقسیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← دسترسی چندگانۀ زمانتقسیم
-
borrowed division
تقسیم عاریتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] استفاده از تقسیمات سادۀ ضرب در میزانهای ترکیبی یا استفاده از تقسیمات ترکیبی ضرب در میزانهای ساده یا استفاده از تقسیماتِ غیرمتعارف در هرنوع میزان
-
division of labour
تقسیم کار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] نظامی برای سازماندهی تولید ازطریق تقسیم وظایف متمایز میان گروههای کاری و کارکنان
-
karyokinesis
تقسیم هسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] پدیدۀ دو تا شدن هسته در ابتدای تقسیم یاختهای