کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقزیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقزیع
لغتنامه دهخدا
تقزیع. [ ت َ ](ع مص ) موی سر، بعضی بستردن و بعضی بگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). ستردن موی و جای جای ناسترده ماندن . || آماده کردن اسب را به دوانیدن . || سخت دویدن اسب . || فارغ داشتن کسی را برای امری معین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (...
-
واژههای همآوا
-
تقذیع
لغتنامه دهخدا
تقذیع. [ ت َ ] (ع مص ) پلیدی آلودن جامه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تقضیع
لغتنامه دهخدا
تقضیع. [ ت َ ] (ع اِ) درد و الم و بریدگی و گزیدگی در شکم مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب ). صفر. طمحرة.(منتهی الارب ) : اگر موی را بسوزانند در قوت مان...