کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقرب داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقرب داشتن
لغتنامه دهخدا
تقرب داشتن . [ ت َ ق َ ر رُ ت َ ] (مص مرکب ) محرم بودن . (ناظم الاطباء). نزدیکی داشتن . قرابت : هرچند آن بر هوای پادشاهی بزرگ کردندو تقربی داشتند بزرگ . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248).بدر خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نمانداین تقرب که به پادشاه داری . سعد...
-
واژههای مشابه
-
approach fix
نقطۀ تقرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] موقعیتی مشخص که تقرب نهایی با دستگاه به سوی فرودگاه از آنجا صورت میگیرد
-
approach sequence
نوبت تقرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ترتیبی که بر طبق آن هواگَردها برای نشست در فرودگاه اجازۀ تقرب دریافت میکنند
-
approach control
مراقبت تقرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] یکی از خدمات مراقبت شدآمد هوایی برای هواپیماهایی که در وضعیت پرواز کور در حال ورود به فضای پروازی فرودگاه یا در حال خروج از آن هستند
-
approach area
منطقۀ تقرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] منطقۀ هوایی مشخصی بر فراز فرودگاه که تحت نظارت واحد تقرب فرودگاه است
-
approach clearance
اجازۀ تقرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] اجازهای که واحد واپایش شدآمد هوایی برای خلبان هواگَرد جهت شروع تقربِ با دستگاه صادر میکند
-
visual approach
تقرب چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تقرب در وضعیت پرواز با دستگاه که ادامۀ آن با دیدن زمین بهصورت پرواز با دید تداوم مییابد
-
precision approach
تقرب دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تقربی که در آن اطلاعات مربوط به بُرد و سمت و زاویۀ سُرش در اختیار خلبان قرار میگیرد
-
missed approach
تقرب ناتمام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تقربی که به هر دلیل، نظیر کم بودن دید یا سرعت زیاد هواگَرد یا اشغال بودن باند، به فرود هواگَرد منجر نشود
-
تقرب جستن
لغتنامه دهخدا
تقرب جستن . [ ت َ ق َرْ رُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) تقرب یافتن . تقرب حاصل کردن . رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تقرب کردن
لغتنامه دهخدا
تقرب کردن . [ ت َ ق َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نزدیک شدن . نزدیکی کردن : و ایمن چون توان بود بر منوچهر که این عهد به نزدیک وی رسد و به توقیع خداوند آراسته گشته تقربی کند و به نزدیک سلطان محمود فرستد و از آن بلا خیزد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 131). گفتم ...
-
تقرب یافتن
لغتنامه دهخدا
تقرب یافتن . [ ت َ ق َرْ رُ ت َ ] (مص مرکب ) تقرب بدست آوردن . تقرب حاصل کردن . مقامی نزدیک یافتن پیش کسی . نزدیکی حاصل کردن : و از ملک پرسش و تقرب تمام یافت . (کلیله و دمنه ). رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
initial approach fix
نقطۀ تقرب آغازین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نقطهای مشخص بر روی نمودار رویههای تقرب با دستگاه که آغاز بخش تقرب را مشخص میکند
-
precision approach path indicator, PAPI / Papi
مسیرنمای تقرب دقیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ردیفی از چراغهای راهنمای روی باند که تقرب دقیق را برای خلبان امکانپذیر میسازد متـ . چراغهای پاپی