کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقبیح کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقبیح کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أذانَ
-
واژههای مشابه
-
تقبیح کردن
لغتنامه دهخدا
تقبیح کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زشت کردن و زشت شمردن کار کسی را. قبیح گردانیدن : شبهت نکرد که دشمنی تقبیح صورت کرده است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 346).
-
تقبیح کردنِ
دیکشنری فارسی به عربی
إبلاغٌ عن
-
تقبیح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشجب , وبخ
-
جستوجو در متن
-
أذانَ
دیکشنری عربی به فارسی
محکوم کرد , تقبيح کرد , ابراز انزجار کرد , ابراز تنفر کرد , اظهار تنفر (انزجار) کرد
-
objurgated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتراض کرد، تقبیح کردن، سرزنش کردن، سخت مورد انتقاد قرار دادن
-
علی اسکندری
لغتنامه دهخدا
علی اسکندری . [ ع َ ی ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن عیاد اسکندری ، مشهور به ابن قیم . وی شاعر و از اهالی اسکندریه بود. و در عهد «آمر» فاطمی مشهور شد و مدتی شاعر احمدبن افضل جمالی وزیر «الحافظ» بود. هنگامی که الحافظ وزیر خود جمالی را در سال 526 هَ . ق . به...
-
تثریب
لغتنامه دهخدا
تثریب . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش و نکوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). سرزنش کردن . (ترجمان عادل بن علی ) (مجمل اللغه ) (صراح اللغه ) (فرهنگ نظام ). نکوهیدن . (مجمل اللغه ). سخت نکوهیدن . (صراح اللغة). سرزنش و ملامت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ...
-
مساوی
لغتنامه دهخدا
مساوی . [ م َ ] (ع اِ)مساوی ٔ. ج ِ مساءة. (منتهی الارب ). ج ِ سیّئة. (مهذب الاسماء) (غیاث ). جمع سوء (خلاف قیاس ). و گویند مفرد آن مساءة باشد. (اقرب الموارد). بدیها. (دهار). عیوب ونقایص . (اقرب الموارد). زشتیها. عیبها : گر گفتم از رسول علی خلق را وصی...
-
اسرائیل
لغتنامه دهخدا
اسرائیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی نصرانی مکنی به ابوسعید. هندوشاه در تجارب السلف آرد: اول وزراء بویهیان ابوسعید اسرائیل بن موسی نصرانی بود و او وزارت عمادالدولةبن بویه می کرد، از ادب و کتابت نصیبی زیاده نداشت ، اما بر عمادالدوله غالب بود و در خدمت او ...
-
مبالغت
لغتنامه دهخدا
مبالغت . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از مبالغة عربی ) زیاده روی . اغراق . غلو : هر که دین او پاکتر و عقیده ٔ او صافی تردر بزرگداشت جانب ملوک و تعظیم فرمان ایشان مبالغت زیادت واجب بیند. (کلیله و دمنه ). پنجم مبالغت در کتمان راز خویش و از آن دیگران . (ک...
-
ابوعبیدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبیدا. [ اَ ع ُ ب َ دِل ْلاه ] (اِخ ) معویةبن عبیداﷲبن یسار اشعری . از موالی اشعریان است و هندوشاه در تجارب السلف گوید: وی پیش از خلافت کاتب مهدی بود و منصور به جهت آثار عقل و کفایت که در وی میدید میخواست به وی وزارت دهد لکن چون در خدمت مهدی میزیس...
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ )هبةاﷲبن محمدبن مطلب ، ولی الدین . هندوشاه در تجارب السلف آرد: او ابوالمعالی هبةاﷲبن محمدبن مطلب بغدادی است . در سنه ٔ ثلث و اربعین و اربعمائه (443 هَ . ق .). از مادر در وجود آمد و نشو و نما با اهل ادب و ارباب قلم م...