کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقاطع ناهمسطح 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناهم کرانگی
لغتنامه دهخدا
ناهم کرانگی . [ هََ ک َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) هم کرانه نبودن . مقابل هم کرانگی . رجوع به هم کرانگی و ناهم کرانه شود.
-
ناهم
لغتنامه دهخدا
ناهم . [ هَِ ] (ع ص ) صارخ . (المنجد). نعت فاعلی از نهم و نهمة است . رجوع به نهم شود.
-
ناهم کرانه
لغتنامه دهخدا
ناهم کرانه . [ هََ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) غیرمتساوی الاضلاع .
-
ناهمساز
لغتنامه دهخدا
ناهمساز. [ هََ ] (ص مرکب ) ناساز. ناسازوار. ناسازگار. غیرمتناسب . بی تناسب . ناهم جور. || ناهم کوک .
-
ناهم کوک
لغتنامه دهخدا
ناهم کوک . [ هََ ] (ص مرکب ) که هم کوک نیست . سازی که سیم هایش کوک نباشد. مقابل هم کوک .
-
مخالف
فرهنگ واژههای سره
پاد، ناسازگار، ناهم سو، نایسکان، همیستار
-
nonaligned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ارادی، غیر متعهد، مستقل، ناهم پیمان
-
سه کنج(ی)
لهجه و گویش تهرانی
تقاطع سه سطح
-
intersection lineation
خطوارگی تقاطعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی خطوارگی حاصل از تقاطع دو سطح تخت
-
level crossing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبور از سطح، محل تقاطع دو خط راه اهن
-
متوازی
واژگان مترادف و متضاد
۱. موازی باهم، ناهم رس ۲. روبهرو ۳. همسو، همجهت ۴. برابر، مساوی
-
نامتوازن
لغتنامه دهخدا
نامتوازن . [ م ُ ت َ زِ ] (ص مرکب ) ناهموزن . ناهم سنگ . مقابل متوازن . رجوع به متوازن شود.
-
audible warning
هشدار شنیداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] زنگ یا آژیری که با فعال شدن سامانۀ تقاطع همسطح در سطح جاده به صدا درمیآید
-
parameters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مولفه های، پارامتر، مقدار معلوم و مشخص، مقداری از یک مدار، نسبت میان تقاطع دو سطح
-
سطح
دیکشنری عربی به فارسی
رويه , سطح , ظاهر , بيرون , نما , ظاهري , سطحي , جلا دادن , تسطيح کردن , بالا امدن (به سطح اب)