کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقاطع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقاطع
/taqāto'/
معنی
۱. چهارراه.
۲. (ریاضی) نقطهای که در آن دو یا چند خط یکدیگر را قطع کنند.
۳. (اسم مصدر) از هم بریدن و جدا شدن.
۴. (اسم مصدر) [قدیمی] یکدیگر را قطع کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برخورد، تلاقی
۲. چهارراه
۳. یکدیگر را قطع کردن، برخورد کردن ≠ تباعد
برابر فارسی
برشگاه، چهار راه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقاطع
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخورد، تلاقی ۲. چهارراه ۳. یکدیگر را قطع کردن، برخورد کردن ≠ تباعد
-
تقاطع
فرهنگ واژههای سره
برشگاه، چهار راه
-
تقاطع
فرهنگ فارسی معین
(تَ طُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) یکدیگر را قطع کردن ، قطع کردن دو خط یکدیگر را. 2 - (اِمص .) برخورد، قطع .
-
تقاطع
لغتنامه دهخدا
تقاطع. [ ت َ طُ ] (ع مص ) ازیکدیگر بریدن . (زوزنی ). بریدن دو گروه از یکدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باهم قطع نمودن یکدیگر را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضد تواصل . (اقرب الموارد). حصه حصه شدن ارحام . || جدا شدن پاره ای از چیزی . (از اقرب الم...
-
تقاطع
دیکشنری عربی به فارسی
تقاطع , چهار راه
-
تقاطع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] taqāto' ۱. چهارراه.۲. (ریاضی) نقطهای که در آن دو یا چند خط یکدیگر را قطع کنند.۳. (اسم مصدر) از هم بریدن و جدا شدن.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] یکدیگر را قطع کردن.
-
تقاطع
دیکشنری فارسی به عربی
اجتمع , تقاطع
-
واژههای مشابه
-
crossing, crossover 1
تقاطع 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محل تلاقی دو مسیر راهآهن یا جاده با راهآهن که تغییر مسیر در آن امکانپذیر نباشد
-
intersection
تقاطع 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محل برخورد دو یا چند معبر
-
diamond crossing, track crossing
تقاطع چلیپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محل تلاقی دو خط آهن که در آن عبور همزمان قطارها در هر دو مسیر امکانپذیر باشد متـ . چلیپا 3
-
double crossover, diamond crossover, scissors crossover, universal crossover
تقاطع دوگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اتصال دو خط آهن موازی ازطریق دو خط رابط مورب
-
critical intersection
تقاطع کلیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تقاطعی در یک سامانۀ هماهنگ چراغ راهنمایی که عملکرد آن در یک بازۀ زمانی مشخص در بالاترین سطح اشباع است
-
master intersection
تقاطع مبنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تقاطعی که زمان چراغ آن مرجعی برای تنظیم زمان سایر تقاطعهاست
-
intersection exit
خروجی تقاطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] قسمتی از بازوی تقاطع که از آن برای خروج استفاده شود