کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقاضا داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تقاضا داشتن
مترادف و متضاد
درخواستداشتن، خواهش کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقاضا داشتن
واژگان مترادف و متضاد
درخواستداشتن، خواهش کردن
-
تقاضا داشتن
لغتنامه دهخدا
تقاضا داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) میل داشتن . خواهان بودن . طلب کردن : مقصد ناله ٔ دل از من مدهوش مپرس شوق مست است ندانم چه تقاضا دارد. میرزا بیدل (از آنندراج ).رجوع به تقاضا و دیگر ترکیب های آن شود.
-
واژههای مشابه
-
demand set
مجموعۀ تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مجموعهای از کالاها با اولویتی که کارگزار میتواند خریداری کند
-
demand model, demand forecasting model
مدل تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدلی که نسبت میان میزان سفر و سطح و قیمت خدمات حملونقل و مشخصات اجتماعی ـ اقتصادی مسافر را مشخص میکند
-
demand reduction
کاهش تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] اقداماتی که برای کاهش تمایل عمومی به مصرف مواد غیرمجاز انجام میشود
-
demand curve
منحنی تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نموداری که رابطۀ مقدار تقاضا برای یک کالا یا خدمات با قیمت آن را نشان میدهد
-
تقاضا کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مستدعی بودن، خواهش کردن، درخواست کردن، متمنی بودن ۲. مقتضی بودن، ایجاب کردن، اقتضا کردن
-
demand schedule
جدول تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] جدول حاوی مقدار کالای تولیدشدۀ یک تولیدکننده و قیمتهای مختلف آن
-
demand volume
حجم تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تعداد وسایل نقلیهای که پیشبینی میشود از یک نقطه یا قطعهراه در واحد زمان عبور کنند
-
تقاضا آمدن
لغتنامه دهخدا
تقاضا آمدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) تقاضا برآمدن . میل کردن . خواهان شدن : چو کار از پای بوسی برتر آمدتقاضای دهان بوسی برآمد. نظامی .تقاضای آن شوی چون آیدش که از سنگ وآهن برون آیدش . نظامی .رجوع به تقاضا و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تقاضا شدن
لغتنامه دهخدا
تقاضا شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) احتیاج غایط شدن ، این اصطلاح اطباست . (آنندراج ) : داد جلابی نمیدانم چه بود اجزای اوآسمان را شد تقاضایی وبر تیگاله رید.درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
تقاضا کردن
لغتنامه دهخدا
تقاضا کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواستن و خواهش نمودن . (ناظم الاطباء). مطالبه : حاجت شود روا چو تقاضا کند کرم رحمت روان شودچو اجابت شود دعا. خاقانی .روزی که بر صحرا مجتمع بودند ناصرالدین او را تقاضای سخت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).ابریق گر آب...
-
تقاضا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استحلف , توسل , طلب , قاض , مطلب
-
تقاضا کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مقدم الطلب