کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقارن دوسویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bilateral symmetry, bilateral body symmetry
تقارن دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] تقارن طولی ساختار بدن جانور بهصورتیکه هر قسمت تقریباً تصویر آیینهای طرف دیگر است
-
واژههای مشابه
-
symmetry principle
اصل تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اصلی که بنا بر آن قانونهای فیزیکی تحت تبدیلهای معین بدون تغییر میمانند
-
translation symmetry
تقارن انتقالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جابهجایی شکل هندسی بهوسیلۀ بُرداری ثابت بهطوریکه شکل حاصل با شکل اولی قابل انطباق باشد
-
exchange symmetry
تقارن تبادلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] تقارنی که به موجب آن نتیجۀ عمل تبدیل، برگشتن به پیکربندی اولیه است
-
helical symmetry
تقارن مارپیچی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ساختار ویروسی متقارن برخی از ویروسها به شکل مارپیچ منظم
-
local symmetry
تقارن موضعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تقارنی که تبدیلهای آن در نقاط مختلف فضا- زمان با هم تفاوت داشته باشد
-
inversion symmetry
تقارن وارونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اصلی که بهموجب آن قوانین فیزیک براثر تبدیلهای وارونی ناوردا باقی میمانند
-
pseudosymmetry
شبهتقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وضعیتی که در آن بلور با توجه به زاویهها و نسبت محورها تقارنی بیشتر از تقارن واقعی از خود نشان میدهد
-
symmetry breaking
شکست تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انحراف از تقارن که در بسیاری از سامانههای فیزیکی دیده میشود
-
symmetry operation
عمل تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عملی هندسی که بخشی از ساختار بلوری را بازتولید میکند
-
symmetry element
عنصر تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] موجودی هندسی، مانند نقطه یا خط یا صفحه که عمل تقارن خاصی نسبت به آن انجام میشود
-
plane of symmetry
صفحۀ تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] ← صفحۀ آینهای
-
محور تقارن
دیکشنری فارسی به عربی
محور
-
تقارن پیداکرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّسَقَ