کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تف مال تف مال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ریغ مال،ریغ و مال ،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
گندکاری،پامال کردن.
-
رید مال، رید و مال، ()کردن
لهجه و گویش تهرانی
گند،گند کاری
-
خاک مال شدن
لغتنامه دهخدا
خاک مال شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مطاوعه ٔ خاک مال کردن .
-
مال اندوزی
لغتنامه دهخدا
مال اندوزی . [ اَ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی مال اندوز. جمعآوری ثروت و خواسته . ذخیره کردن ثروت . و رجوع به مال اندوز شود.
-
له
دیکشنری عربی به فارسی
داشتن , دارا بودن , مالک بودن , ناگزير بودن , مجبور بودن , وادار کردن , باعث انجام کاري شدن , عقيده داشتن , دانستن , خوردن , صرف کردن , گذاشتن , کردن , رسيدن به , جلب کردن , بدست اوردن , دارنده , مالک , ضمير ملکي سوم شخص مفردمذکر , مال او (مرد) , مال...
-
خاک مال کردن
لغتنامه دهخدا
خاک مال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین آوردن پهلوان را. (غیاث اللغات ). || شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی . || تطهیر: ولوغ کلب را خاک مال کنند و سپس دوبار بشویند. || خوار و ذلیل کردن . رجوع به خاک مال شود.
-
لجن مال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وحل
-
خدو انداختن
واژگان مترادف و متضاد
تفانداختن، تف کردن، تف زدن
-
mine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مال خودم، مین، کان، نقب، راه زیر زمینی، کندن، معدن حفر کردن، استخراج کردن یا شدن، مال من، مرا، خودم، خودمانی
-
spat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تف، تف کرد، مرافعه، حلزون خوراکی خیلی کوچک، بچهحلزون، کشمکش کردن
-
merchandise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کالا، مال التجاره، متاع، تجارت کردن
-
بضاعة
دیکشنری عربی به فارسی
کالا , مال التجاره , تجارت کردن
-
merchandises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کالا، مال التجاره، متاع، تجارت کردن
-
slimed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعیف شده، لجن مال کردن، خزیدن
-
شن مال یا ریگمال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رمل