کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تف افگندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تف انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
بصاق
-
خِلْ تُفْ
لهجه و گویش گنابادی
kheltof در گویش گنابادی یعنی خلط گلو ، آب دهان همراه با خلط گلو
-
تیف تف
واژهنامه آزاد
در گویش لری به معنای باران نم نم تف:حرف (ت) با فتحه می باشد
-
تف آلوده
واژهنامه آزاد
گرم وسوزان
-
گوهر تف دار
لغتنامه دهخدا
گوهر تف دار. [ گ َ / گُو هََ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ) گوهری که داغ سفید داشته باشد. (بهارعجم ) (آنندراج ) : تمام رس نبود باده ای که کف داردکه عیب دار بود گوهری که تف دارد.صائب (از بهار عجم ).
-
گهر تف دار
لغتنامه دهخدا
گهر تف دار. [ گ ُ هََ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخفف گوهر تف دار. رجوع به همین کلمه شود.
-
pyroelectric effect
اثر تفالکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پدید آمدن اختلاف پتانسیل در بعضی از بلورها براثر تغییر دما
-
تف و تاب
لغتنامه دهخدا
تف وتاب . [ ت َ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از تف بمعنی گرمی و حرارت و تاب به همین معنی : از بهر که بایدت بدینسان شو و گیروز بهر چه بایدت بدینسان تف و تاب . کسایی .نسوزد تنش زآتش و تف و تاب ز دریاست خود بیم نایدش ز آب . اسدی .رجوع به تف و تاب وتب و...
-
اَخ و تُف
لهجه و گویش تهرانی
آبدهان،اظهار ناراحتی شدید
-
مث عقرب تَف کرده
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان
-
اخ و تُف
فرهنگ گنجواژه
تف. اخ و تف کردن
-
اه و تُف
فرهنگ گنجواژه
اخ و تف.
-
تُف تُفه کردن
لهجه و گویش تهرانی
طرد کردن
-
تُفِ سر بالا
لهجه و گویش تهرانی
گفتن مطلبی که نهایتا سبب تحقیر گوینده شود
-
تُف مالی کردن
لهجه و گویش تهرانی
سَمبل کردن