کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفهم
/tafahhom/
معنی
۱. فهمیدن؛ دریافتن.
۲. مطلبی را کمکم درک کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفهم
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) دریافتن ، فهمیدن .
-
تفهم
لغتنامه دهخدا
تفهم . [ ت َ ف َهَْ هَُ ] (ع مص ) دریافتن به درنگ . (تاج المصادر بیهقی ). دریافتن . (زوزنی ) (دهار). اندک اندک دریافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ادراک . دریافت و بازیافت . (ناظم الاطباء) : که اگر در خواندن فروماند ...
-
تفهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafahhom ۱. فهمیدن؛ دریافتن.۲. مطلبی را کمکم درک کردن.
-
جستوجو در متن
-
intellection
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندیشه، تعقل، تفهم
-
استعارات
لغتنامه دهخدا
استعارات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ استعارة: و خوانندگان این کتاب را باید که همّت بر تفهّم معانی مقصور گردانند و وجوه استعارات آنرا بشناسند. (کلیله و دمنه ).
-
سبک
لغتنامه دهخدا
سبک . [ س َ ب ُ ] (اِ) نام آهنگی است در موسیقی . رجوع به آهنگ شود. || (ص ) در اصطلاح موسیقی بنوعی از آهنگ گفته میشود که قابل تفهم عامه باشد مثل موسیقی جاز که این موسیقی در مقابل سنگین که عبارت از موسیقی کلاسیک است بکار برده میشود.
-
تفهیم
لغتنامه دهخدا
تفهیم . [ ت َ ] (ع مص ) دریاوانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). فهمانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فهمانیدن و دریافت کنانیدن . تدریس و تعلیم و آموختگی . (ناظم الاطباء). و با لفظ کردن ...
-
تعقل
لغتنامه دهخدا
تعقل . [ ت َ ع َق ْ ق ُ ] (ع مص ) در یکدیگر آوردن انگشتان هر دو دست را تا بر شتر ایستاده سوار شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پای را دوتاکرده بر بن ران یا پیش مقدم زین نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
-
تدبر
لغتنامه دهخدا
تدبر. [ ت َ دَب ْ ب ُ ] (ع مص ) به اندیشه از پی کاری فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بیندیشیدن . (دهار). پس کار اندیشیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اندیشه کردن و حقیقت چیزی دریافتن . (منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
فروماندن
لغتنامه دهخدا
فروماندن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب )بی جنبش و حرکت شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). برجای ماندن از بیم یا حیرت : همگان بترسیدند و خشک فروماند. (تاریخ بیهقی ). || عاجز گردیدن .(برهان ). بازماندن . نتوانستن . درماندن : چو پیش آرند کردارت به محشرفرومانی چو خر بم...
-
توانستن
لغتنامه دهخدا
توانستن . [ ت ُ / ت َ ن َ /ن ِ ت َ ] (مص ) (از: توان + َستن ، پسوند مصدری ) پهلوی «توانیستن » . قدرت داشتن .مقتدر بودن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). استطاعت . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قوت و قدرت داشتن . (ناظم الاطباء). قدرت داشتن . (یادداشت ب...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعة ذی الرمحین ، ابن مغیرةبن عبدالّله بن عمروبن مخزوم مخزومی قرشی . ملقب به قباع . پدر او موسوم به بجیر بود و پیغمبر (ص ) او را عبداﷲ نامید و عبداﷲ از دست ابی بکر و عثمان عمل یمن یافته بود و مادرحارث دختر ابرهه ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی الاشعث الفارسی ، مکنی به ابوجعفر. طبیب و فیلسوفی از مردم فارس صاحب تألیفات کثیره در حکمت و طب . ابن ابی اصیبعة در عیون الانباء گوید: احمد را عقلی وافر و رائی سدید بود با تفقه در دین و محب خیر بود و سکینه ...
-
دریافتن
لغتنامه دهخدا
دریافتن . [ دَرْ ت َ ] (مص مرکب ) یافتن به تحقیق کردن و وارسیدن . (آنندراج ). واقف شدن و دانستن و مطلع شدن . (ناظم الاطباء).دانستن . درایت . تفهم . فهمیدن . فهم کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ملتفت شدن . درک کردن . فهم کردن . ایباه .تفهم . تلقن . توجس...