کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفنگ فتیله ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفنگ فتیله ای
دیکشنری فارسی به عربی
بندقية
-
واژههای مشابه
-
cloud gun
تفنگ اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری زمینپایه یا هوابُرد که تیغۀ شیشهای دودهاندودی را در یکلحظه در معرض جریان هوای اَبری قرار میدهد
-
spray gun, spraying pistol, chopper gun
تفنگ افشانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] وسیلهای که با هوا یا سیالی فشرده کار میکند و پوشرنگ را از روزنهای به بیرون میراند
-
gene gun
تفنگ ژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] افزارهای که ژن را با روش زیستباران به داخل یاختۀ زنده میفرستد
-
air gun
تفنگ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای تخلیۀ هوای بسیار فشرده به درون آب
-
تفنگ انداختن
لغتنامه دهخدا
تفنگ انداختن . [ ت ُ ف َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . تیراندازی . خالی کردن گلوله ٔ تفنگ .
-
تفنگ خوردن
لغتنامه دهخدا
تفنگ خوردن . [ ت ُ ف َ خوَرْ / خُر دَ ] (مص مرکب ) تیر خوردن . گلوله خوردن . فرود آمدن گلوله ٔ تفنگ بر بدن : به اشتهای غرض پسندان زیان ندارد تفنگ خوردن . بیدل (از آنندراج ).ز توپ آید سلامی هر مقامش خورد یا رب تفنگی بر سلامش .محمد سعید اشرف (ایضاً)
-
تفنگ چی
لغتنامه دهخدا
تفنگ چی . [ ت ُ ف َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تفنگ بردار. (آنندراج ). مأخوذ از ترکی کسی که دارای تفنگ است و تفنگ را بر دوش حمل میکند. (ناظم الاطباء). تفنگدار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- تفنگچی آقاسی ؛ منصبی از مناسب امراء دولت صفویه . رئیس تفنگداران ....
-
تفنگ ساز
لغتنامه دهخدا
تفنگ ساز. [ ت ُ ف َ ] (نف مرکب ) تفنگ سازنده و صانع تفنگ . (ناظم الاطباء).
-
تفنگ سازی
لغتنامه دهخدا
تفنگ سازی . [ ت ُ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ساختن تفنگ . (ناظم الاطباء). || (اِمرکب ) جایی که در آن تفنگ سازند. کارگاهی که در آن تفنگ ساخته میشود. || (حامص مرکب ) صنعت تفنگ ساختن . (ناظم الاطباء). تفنگ ساختن . ساختن تفنگ .
-
خزانه ٔ تفنگ
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ تفنگ . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جایی از تفنگ که باروت در آن می باشد. (آنندراج ).
-
داروی تفنگ
لغتنامه دهخدا
داروی تفنگ . [ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باروت . رجوع به باروت شود.
-
خان تفنگ
دیکشنری فارسی به عربی
اخدود
-
لوله تفنگ
دیکشنری فارسی به عربی
برميل