کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفلیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفلیس
لغتنامه دهخدا
تفلیس . [ ت َ ] (ع مص ) مفلس خواندن . (زوزنی ). به افلاس منسوب کردن و حکم نمودن قاضی بر افلاس کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تفلیس
لغتنامه دهخدا
تفلیس . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) عامه بکسرخوانند ولی به فتح است . نام شهری است که آب دریای ارس از کنار آن میگذرد و آن دو سور دارد و آب حمامهای آن گرم می برآید بدون آتش . شهری است که در زمان خلافت عثمان بن عفان مفتوح گشته . (منتهی الارب ). شهری است به ارا...
-
واژههای همآوا
-
تفلیص
لغتنامه دهخدا
تفلیص . [ ت َ ] (ع مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفلص . انفلاص . تملص . تخلیص . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تپلیس
لغتنامه دهخدا
تپلیس . [ ت ِ ] (اِخ ) پایتخت گرجستان . تفلیس (بالفتح و قیل بالکسر) معرب آن . (فرهنگ رشیدی ). نام شهریست که پایتخت گرجستان است ... و معرب تپلیس تفلیس است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تفلیس شود.
-
تول تفلیسی،توله تفلیسی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی سگ شکاری از تفلیس(گرجستان)که جزو قلمرو ایران بوده
-
تفلیسی
لغتنامه دهخدا
تفلیسی . [ ت َ ](ص نسبی ) منسوب است به تفلیس آخرین شهر آذربایجان . جمعی از دانشمندان و محدثان از این مکان بظهور رسیده اند. (سمعانی ). رجوع به تفلیس و تفلیسی (اِخ ) شود.
-
صنار
لغتنامه دهخدا
صنار. [ ] (اِخ ) ناحیتی است درازای او بیست فرسنگ است میان شکی و تفلیس و همه کافرانند. (حدود العالم ).
-
غوری
لغتنامه دهخدا
غوری . [ غ ُ ] (اِخ ) قصبه ای است در ایالت تفلیس از قفقاز که در 93هزارگزی شمال غربی تفلیس ، کنار رودخانه ٔ کور قرار دارد. مردم آن گرجی هستند و به قوم «اوست » منسوبند. چارپایان و انگور فراوان دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
شیطان بازار
لغتنامه دهخدا
شیطان بازار. [ ش َ ] (اِخ ) شیطانه بازار. نام بازاری به تفلیس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیطانه بازار شود.
-
قرص
لغتنامه دهخدا
قرص . [ ق َ ] (اِخ ) شهری است در ارمنستان از نواحی تفلیس . (معجم البلدان ). رجوع به قارص شود.
-
قمیز
لغتنامه دهخدا
قمیز. [ ق َ ] (اِخ ) ده بزرگی است از دههای تفلیس و یک نیم روز از آن دور است . (معجم البلدان ).
-
لجم
لغتنامه دهخدا
لجم . [ ل ُ ج ُ ] (اِخ ) موضعی است معروف به زمین جزران از نواحی تفلیس . (معجم البلدان ).
-
التی
لغتنامه دهخدا
التی . [ اُ ت َ ] (اِخ ) قلعه ایست محکم و شهریست نزدیک تفلیس بین آن و ارزروم مسافت سه روز راه است . (معجم البلدان ).