کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفطن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفطن
/tafatton/
معنی
بهفطانت درک کردن؛ با زیرکی و هوشیاری به مطلبی پی بردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفطن
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ طُّ) [ ع . ] (مص ل .) دریافتن ، با هوشیاری مطلبی را فهمیدن .
-
تفطن
لغتنامه دهخدا
تفطن . [ ت َ ف َطْ طُ ] (ع مص ) دریافتن . دانستن . به فطانت درک کردن . || (اِ) زیرکی . هوشمندی .ج ، تفطنات . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تفطین .
-
تفطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafatton بهفطانت درک کردن؛ با زیرکی و هوشیاری به مطلبی پی بردن.
-
واژههای همآوا
-
تفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تافتن، گرم شدن ۲. سرخشدن، گداختن، گداخته شدن
-
تفتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ تَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گرم شدن . خشمناک گردیدن . 2 - گداخته شدن در آتش .
-
تفتن
لغتنامه دهخدا
تفتن . [ ت َ ت َ ] (مص ) مخفف تافتن است که گرم شدن و یکدیگر را گرم گردانیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : چو از روز رخشنده نیمی برفت دل هر دو جنگی ز کینه بتفت . فردوسی .جز از دیدنی چیز دیگر نرفت میان من و اوخود آتش بتفت . فردوسی .روز ...
-
تفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] taftan = تافتن۲
-
جستوجو در متن
-
تفرس
واژگان مترادف و متضاد
۱. دریافت، درک، تفطن ۲. بو بردن، به فراست در یافتن، به زیرکی درک کردن
-
ابوسهل
لغتنامه دهخدا
ابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن نوبخت . منجّم خبیر حاذق . فارسی الاصل پدر او نوبخت نیز منجمی فاضل و در خدمت منصور بود و چون پیری ویرا دریافت خلیفه گفت کار خویش به پسر واگذار و او پسر را نزد خلیفه برد. ابن قفطی آورده است که ابوسهل گفت چون با پدر به پیش...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...