کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفضیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفضیل
/tafzil/
معنی
برتری دادن؛ برتر داشتن؛ کسی یا چیزی بر دیگری برتری دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افضل دانستن، برتریدادن، رجحان دادن، فضیلت قائل شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفضیل
واژگان مترادف و متضاد
افضل دانستن، برتریدادن، رجحان دادن، فضیلت قائل شدن
-
تفضیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) برتری دادن . 2 - بسط دادن ، شرح دادن . 3 - (اِمص .) شرح و بسط .
-
تفضیل
لغتنامه دهخدا
تفضیل . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فضل نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فزونی نهادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فزونی و برتری و فضیلت . (ناظم الاطباء) : انظر کیف فضلنا بعضهم علی...
-
تفضیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafzil برتری دادن؛ برتر داشتن؛ کسی یا چیزی بر دیگری برتری دادن.
-
واژههای مشابه
-
تفضيل
دیکشنری عربی به فارسی
برتري , رجحان , ترفيع , مزيت , اولويت , تقدم
-
اسم تفضیل
لغتنامه دهخدا
اسم تفضیل . [ اِ م ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب کشاف گوید: اسمی است که از فعل اشتقاق شود برای آنکه فزونی صفتی را در موصوفی بر دیگران (که دارای آن صفت هستند) بیان کند. پس اسم فاعل و اسم مفعول و صفت مشبهه ، از آن جدا گردید، زیرا که آنها فزونی ...
-
حرف تفضیل
لغتنامه دهخدا
حرف تفضیل . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: تاء و راء است که در اواخر صفات معنی ترجیح و تفضیل دهد، چنانکه عالم ترو توانگرتر. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 167).
-
تفضیل بردن
لغتنامه دهخدا
تفضیل بردن . [ ت َ ب ُ دَ ] (مص مرکب )افزونی یافتن . برتری یافتن . مزیت بردن : به آب و رنگ تیغش برده تفضیل چو نیلوفر هم از دجله هم از نیل . نظامی .رجوع به تفضیل شود.
-
تفضیل نهادن
لغتنامه دهخدا
تفضیل نهادن . [ ت َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) برتری دادن . برگزیدن کسی را بر دیگری . افزونی نهادن یکی بر دیگری : یگانه بار خدایی که از فضائل اوهمی نهند زمین را به آسمان تفضیل .امیر معزی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
رجحان
دیکشنری فارسی به عربی
امتياز , براعة , تفضيل , فرق
-
اولویت
دیکشنری فارسی به عربی
تفضيل , هيمنة ، أحقِّية ، الأسبقية
-
تقدم
دیکشنری فارسی به عربی
تفضيل , تقدم ، أحقِّية ، الأسبقية
-
تخییر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxyir ۱. تفضیل دادن.۲. اختیار دادن در برگزیدن.