کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفصيل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفصيل
معنی
جزء , تفصيل , جزءيات , تفاصيل , اقلا م ريز , حساب ريز , شرح دادن , بتفصيل گفتن , بکار ويژه اي گماردن , ماموريت دادن , رموز فني , اصطلا حات فني , نکته فني
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفصيل
دیکشنری عربی به فارسی
جزء , تفصيل , جزءيات , تفاصيل , اقلا م ريز , حساب ريز , شرح دادن , بتفصيل گفتن , بکار ويژه اي گماردن , ماموريت دادن , رموز فني , اصطلا حات فني , نکته فني
-
واژههای مشابه
-
تفصیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطناب، بسط، تشریح، تطویل، توضیح، شرح، شرحوبسط ≠ ایجاز، اجمال ۲. شرح، گزارش ۳. شرح دادن، بسطدادن ۴. فصلفصل کردن، جدا کردن
-
تفصیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - جدا کردن . فصل فصل کردن . 2 - شرح دادن .
-
تفصیل
لغتنامه دهخدا
تفصیل . [ ت َ ] (ع مص ) جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). جداجدا کردن از یکدیگر. (زوزنی ). جدا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پاره پاره کردن . (زوزنی ). قطعه قطعه کردن پارچه برای دوختن لباس . (از اقرب الموارد). || فصل فصل ساختن ک...
-
تفصیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: تَفاصیل] tafsil ۱. جدا کردن.۲. فصلفصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب.۳. شرح و بیان.
-
تَفْصِيلَ
فرهنگ واژگان قرآن
شرح و توضيح - مفصّل بيان کردن (تفصيل به معناي روشن ساختن معاني و رفع اشتباه از آن است ، به نحوي که اگر خلط و تداخلي در آن معاني شده و در نتيجه مراد و مقصود مبهم شده باشد آن خلط و تداخل را از بين ببرد )
-
تفصیل
دیکشنری فارسی به عربی
تفصيل , ظرف , لمعان
-
تفصیل دادن
واژگان مترادف و متضاد
شرح دادن، بسط دادن، شرحوبسط دادن، جزئیات ذکر کردن ≠ مجمل گفتن، کوتاه کردن
-
به تفصیل
فرهنگ واژههای سره
به گستردگ
-
تفصیل کردن
لغتنامه دهخدا
تفصیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیاهه کردن . نوشتن . بقلم درآوردن : به اختیار بقلعه ٔ غزنه رفت و به حبس رضا داد و اسباب تجمل تفصیل کرد و به سلطان فرستاد. سلطان از این حرکت در خشم شد و او را به جنایت خرابی ولایت ... مؤاخذه کرد. (ترجمه ٔ تاریخ ...
-
تفصیل نامه
لغتنامه دهخدا
تفصیل نامه . [ ت َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) یادداشت نامه و اعلان نامه . (ناظم الاطباء).
-
تفصیل وار
لغتنامه دهخدا
تفصیل وار. [ ت َ ] (ق مرکب )به تفصیل مشروحاً. مفصلا و با دقت . (ناظم الاطباء).
-
حروف تفصیل
لغتنامه دهخدا
حروف تفصیل . [ ح ُ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حروف تفریق . حروف جدائی : یا،اما: شماره یا جفت است و یا تک . و در عربی اِمّا.
-
طول و تفصیل
لغتنامه دهخدا
طول و تفصیل . [ ل ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . شرح و بسط.