کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفسیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفسیر
/tafsir/
معنی
۱. معنی کلامی را بیان کردن؛ واضح و آشکار ساختن معنی سخن.
۲. شرح و بیان.
۳. (ادبی) در بدیع، بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، مانند این شعر: به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر.
۴. (اسم) علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف
۲. بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارشدادن
برابر فارسی
زند، گزاره
فعل
بن گذشته: تفسیر کرد
بن حال: تفسیر کن
دیکشنری
comment, commentary, construction, exegesis, explanation, gloss, interpretation, reading, rendering, version
-
جستوجوی دقیق
-
تفسیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف ۲. بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارشدادن
-
تفسیر
فرهنگ واژههای سره
زند، گزاره
-
تفسیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شرح کردن ، بیان کردن . 2 - (اِمص .) گزارش . 3 - بیان و تشریح معنی و لفظ آیات قرآن . ؛ ~به رأی الف - تفسیر قرآن براساس ذوق و نظر شخصی و نه حقایق آن . ب - تفسیر سخن یا امری مطابق میل خود.
-
تفسیر
لغتنامه دهخدا
تفسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. (مهذب الاسماء). ترجمه . (از المنجد). پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کرد...
-
تفسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: تَفاسیر] tafsir ۱. معنی کلامی را بیان کردن؛ واضح و آشکار ساختن معنی سخن.۲. شرح و بیان.۳. (ادبی) در بدیع، بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، مانند این شعر: به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری /...
-
تفسیر
دیکشنری فارسی به عربی
تعليق , تفسير , شرح , لمعان , نسخة
-
تفسیر
واژهنامه آزاد
غلاش
-
واژههای مشابه
-
تفسير
دیکشنری عربی به فارسی
توضيح , تعريف , بيان , شرح , تعبير , تفسير , ترجمه , مفاد
-
تفسیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
شرح کردن، بیان کردن، گزارش کردن، تشریح کردن
-
commentary 1
تفسیر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] اظهار نظر سردبیر یا تحلیلگر خبر که از رادیو یا تلویزیون پخش میشود
-
interpretation 1
تفسیر 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند ترجمه و اجرای خطبهخط (یک خط در هر مرحله) گزارههای زبان مبدأ
-
image interpretation 1
تفسیر تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] مطالعۀ تصاویر برای شناسایی و ارزیابی اهمیت عوارض مورد نظر
-
interpret
تفسیر کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ترجمه و اجرا کردن خطبهخط (یک خط در هر مرحله) گزارههای زبان منبع
-
حرف تفسیر
لغتنامه دهخدا
حرف تفسیر. [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب مانند «أی ». رجوع به «أی » وحرف به اصطلاح نحوی و به کشاف اصطلاحات الفنون شود.