کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفسان
/tafsān/
معنی
چیزی که از حرارت آفتاب یا آتش داغ شده باشد؛ گرم؛ داغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفسان
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص فا.) چیزی که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد.
-
تفسان
لغتنامه دهخدا
تفسان . [ ت َ ](نف ) به غایت گرم . (جهانگیری ) (غیاث اللغات ). گرم . (آنندراج ). تفسیده یعنی گرم شده . (فرهنگ رشیدی ). گرم و تابدار و به غایت گرم . (ناظم الاطباء) : اگر میرد چراغ درد و داغم پی احیا دم تفسان برآرم .ظهوری (از آنندراج ).
-
تفسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] tafsān چیزی که از حرارت آفتاب یا آتش داغ شده باشد؛ گرم؛ داغ.
-
جستوجو در متن
-
وغیر
لغتنامه دهخدا
وغیر. [ وَ ] (ع ص ) گوشت برسنگ تفسان بریان کرده . || شیر به سنگ تفسان گرم کرده . || شیر جوشان و مطبوخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
ضیهب
لغتنامه دهخدا
ضیهب . [ ض َ هََ ] (ع اِ) هر جای تفسان به آفتاب که گوشت بر آن بریان توانند ساخت . (منتهی الارب ).
-
غیمان
لغتنامه دهخدا
غیمان . [ غ َ ] (ع ص ) تشنه . (مهذب الاسماء). تشنه و تفسان درون . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تشنه و درون تفسیده . (ناظم الاطباء). آنکه تشنه و اندرون وی گرم است . مؤنث آن غَیمی ̍. (از اقرب الموارد) . رجوع به غَیمی ̍ و غَیم شود.
-
وغیرة
لغتنامه دهخدا
وغیرة.[ وَ رَ ] (ع ص ) وغیر. (منتهی الارب ). شیر با سنگ تفسان گرم کرده شده . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آب گرم . (منتهی الارب ). رجوع به وغیر شود.
-
رمضة
لغتنامه دهخدا
رمضة. [ رَ م ِ ض َ ] (ع ص ) زن که رانهای او با هم ساید در رفتن . (منتهی الارب )(آنندراج ). زنی که یکی از رانهایش بر دیگری بساید. (از متن اللغه ). || ارض رمضةالحجارة؛ زمین سنگ ریزه های تفسان ناک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
فهیرة
لغتنامه دهخدا
فهیرة. [ ف َ رَ ] (ع اِ) نوعی از طعام که شیر خالص را به سنگ ریزه ٔ تفسان گرم سازند و چون به جوش آید آرد بر آن ریخته ترتیب دهند. (منتهی الارب ). با قاف هم آمده است . (اقرب الموارد).
-
منجرة
لغتنامه دهخدا
منجرة. [ م ِ ج َ رَ ](ع اِ) سنگ گرم که در آب افکنند تا آب گرم شود. (مهذب الاسماء). سنگ تفسان که آب بدان گرم کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اغتذار
لغتنامه دهخدا
اغتذار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غذیره ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غذیر (آرد که بر آن شیر ریخته بر سنگریزه ٔ تفسان گرم سازند) درست کردن . (از اقرب الموارد).
-
الغاط
لغتنامه دهخدا
الغاط. [ اِ ] (ع مص ) بانگ کردن و خروشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آوازخوش برآوردن شیر به انداختن سنگ تفسان در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز کردن شیر (خوردنی ) بسبب افکندن سنگ تفته و گرم شده در آن . (از اقرب الموارد).
-
مطفئة
لغتنامه دهخدا
مطفئة. [ م ُ ف ِءَ ] (ع ص ) خاموش کننده ٔ آتش . (ناظم الاطباء). || پیه که چون بر سنگ تفسان رسد گداخته شده گرمی سنگ را فرونشاند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماری است بسیار پلید که اگر بر سنگ تفسان بگذرد زهر آن حرارت سنگ را فروم...
-
کسیس
لغتنامه دهخدا
کسیس . [ ک َ ] (ع اِ) نبیذ خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گوشت که برسنگ تفسان خشک کنند و بکوبند از جهت زاد سفر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نان شکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شراب . || ...