کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفریغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفریغ
/tafriq/
معنی
۱. فارغ کردن؛ فارغ ساختن.
۲. خالی کردن ظرف.
〈 تفریغ حساب: [قدیمی] واریز کردن حساب و فارغ شدن از آن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفریغ
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خالی کردن ظرف از آنچه در آن است . 2 - پرداختن و فراغت از کاری .
-
تفریغ
لغتنامه دهخدا
تفریغ. [ ت َ ] (ع مص ) بریختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریختن آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن خون . (از اقرب الموارد). || خالی کردن خنور را از آنچه در وی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خا...
-
تفریغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafriq ۱. فارغ کردن؛ فارغ ساختن.۲. خالی کردن ظرف.〈 تفریغ حساب: [قدیمی] واریز کردن حساب و فارغ شدن از آن.
-
واژههای مشابه
-
تفریغ بودجه
واژهنامه آزاد
"تفریغ" از نظر لغوی یعنی فارغ ساختن و تفریغ بودجه در اصطلاح مالی، فراغت از بودجه و یا نتیجه اجرای بودجه است.
-
واژههای همآوا
-
تفریق
واژگان مترادف و متضاد
۱. کاستن، کم کردن ≠ افزودن، جمع کردن ۲. کاهش، کسر، منها ≠ جمع، اضافه ۳. پراکندگی، تجزیه، تفکیک، جدایی ۴. پراکنده کردن، تفکیک کردن، جدا کردن
-
تفریق
فرهنگ واژههای سره
پراکنش، کاهش
-
تفریق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن . 2 - کم کردن عدد کوچکتر از بزرگتر. 3 - (اِمص .) جدایی . 4 - کاهش .
-
تفریق
لغتنامه دهخدا
تفریق . [ ت َ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ). پراکنده شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراکنده و جداجدا کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدایی و جداکردگی . (ناظم الاطباء) : ان ال...
-
تفریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: تفاریق] tafriq ۱. (ریاضی) کم کردن عدد کوچکتر (مفروق) از عدد بزرگتر (مفروقٌمنه).۲. (ادبی) در بدیع، جدا کردن دو موصوف از یکدیگر و دربارۀ هرکدام حکمی کردن، مانندِ این شعر: من نگویم به ابر مانندی / که نکو ناید از خردمندی ـ او ...
-
تفریق
واژهنامه آزاد
کم. (پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جمع و تفریق:جم و کم.
-
تفریق
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) کَم. یکی از چهار کُنِشِ بنیادینِ شمارش (چهار عمل اصلی حساب) که در آن شماره ای از شمارۀ دیگر کم می شود. "تفریق کردن" به پارسی می شود "کَمیدَن" یا "کم کردن". "حاصل تفریق" به پارسی می شود "کَمکَرد". "علامت تفریق" به پا...
-
جستوجو در متن
-
مفاصاحساب
واژگان مترادف و متضاد
۱. سندتسویه حساب ۲. تسویهحساب، تفریغ محاسبه