کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفحّص كرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفحّص كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استقرأ
-
واژههای مشابه
-
تفحص
واژگان مترادف و متضاد
۱. استفسار، بازجست، بررسی، پیجویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جستجو، کاوش، کندوکاو، وارسی ۲. پژوهیدن، جستجو کردن، کاویدن، کندوکاو کردن ۳. گشایش یافتن (دل، خاطر) ۴. گشایش
-
تفحص
فرهنگ واژههای سره
کندوکاو، پیکاوی، جستجو
-
تفحص
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ حُّ) [ ع . ] (مص م .) جستجو کردن ، تحقیق کردن .
-
تفحص
لغتنامه دهخدا
تفحص . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ](ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). پژوهش . (صحاح الفرس ). بازکاویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاویدن . (غیاث اللغات ). وارسی و جستجو کردن . (از اقرب الموارد) : و تفحص احوا...
-
تفحص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafahhos جستجو کردن؛ کاوش کردن؛ تحقیق کردن دربارۀ امری یا چیزی.
-
تفحص
دیکشنری فارسی به عربی
استقصاء
-
تفحص کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کاوش کردن، بررسی کردن، جستوجو کردن ۲. تحقیق کردن، پژوهیدن
-
تفحص کردن
لغتنامه دهخدا
تفحص کردن . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پژوهش کردن . تجسس کردن . پی جویی کردن . کاوش کردن . بازجستن : بونصر با وی خالی کردو احوال تفحص کرد و معترف شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537). در آن ایام مردمی دیدمی که در مساقط اوراث تتبع و تفحص دانه ها م...
-
تفحص کنان
لغتنامه دهخدا
تفحص کنان . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ک ُ ] (ق مرکب ) در حال جستجو. درحال پژوهش : از خانه بیرون آمد تفحص کنان ، که طبیب عشق را دکان کدام است . (سندبادنامه ص 184).
-
تفحص کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صيد , غطس
-
جستوجو در متن
-
استقرأ
دیکشنری عربی به فارسی
نتيجه گرفت , بررسى كرد , تفحّص كرد , بازرسى كرد , تحقيق كرد , تفتيش كرد