کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفتین
/taftin/
معنی
فتنه انگیختن؛ فتنه افکندن؛ آشوب کردن؛ فتنه برپا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دوبههمزنی، سخنچینی، نمامی
۲. شورشگری، غمز، فتنهانگیزی، فساد، فسادانگیزی، آشوبش
۳. فتنه انگیختن، آشوببه پا کردن
دیکشنری
troublemaking
-
جستوجوی دقیق
-
تفتین
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوبههمزنی، سخنچینی، نمامی ۲. شورشگری، غمز، فتنهانگیزی، فساد، فسادانگیزی، آشوبش ۳. فتنه انگیختن، آشوببه پا کردن
-
تفتین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آشوب کردن ، فتنه انداختن .
-
تفتین
لغتنامه دهخدا
تفتین . [ ت َ ] (ع مص ) به فتنه افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). در فتنه افگندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فتنه و آشوب برانگیختن و هنگامه و غوغا برپا نمودن و برآغالالیدن . (ازناظم الاطباء).
-
تفتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taftin فتنه انگیختن؛ فتنه افکندن؛ آشوب کردن؛ فتنه برپا کردن.
-
واژههای مشابه
-
تفتین کردن
واژگان مترادف و متضاد
فتنهبرانگیختن، فتنهانگیزی کردن، توطئهچینی کردن، دوبههمزنی کردن، آشوب برانگیختن
-
تفتین کردن
لغتنامه دهخدا
تفتین کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعایت کردن . برآغالیدن کسی را. کسی را بر علیه دیگری برانگیختن . میان دوکس دشمنی و عناد بوجود آوردن . رجوع به تفتین شود.
-
واژههای همآوا
-
تفطین
لغتنامه دهخدا
تفطین . [ ت َ ] (ع مص ) فهمانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانا و زیرک خاطر ساختن معلم کسی را به تأدیب و تثقیف او. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شورشگری
واژگان مترادف و متضاد
تفتین، طغیان، عصیان، فتنهانگیزی، فتنهجویی، آشوبطلبی ≠ صلحجویی
-
آغالشگری
لغتنامه دهخدا
آغالشگری . [ ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) تحریض . || تفتین .
-
فتنهانگیزی
واژگان مترادف و متضاد
آشوبگری، تفتین، حادثهجویی، شورشگری، غوغاطلب، فتنهجویی، فتنهگر، فساد، فسادانگیزی، واقعهطلبی
-
تحریک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغوا کردن، برانگیختن، تشویق کردن، شوراندن ۲. تفتین، فتنهانگیزی ۳. آغالیدن
-
دوبهم زدن
لغتنامه دهخدا
دوبهم زدن . [ دُ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) میان دو تن اختلاف ایجاد کردن . تفتین . رجوع به دوبهم زن شود.