کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفأل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انذر
دیکشنری عربی به فارسی
پيش گويي کردن , تفال بد زدن , قبلا بدل کسي اثر کردن
-
pyromancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوفان، تفال با اتش، اتش بینی، جادوگری با اتش
-
forebode
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشاپیش، تفال بد زدن، قبلا بدل کسی اثر کردن
-
auspices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احتیاط، توجهات، سایه، شگون، حسن توجه، تطیر، تفال از روی پرواز مرغان
-
فال
واژگان مترادف و متضاد
۱. شگون، مروا، نفوس ۲. استخاره، تطیر، تفال ۳. کپه ۴. بخت، طالع
-
لب جستن
لغتنامه دهخدا
لب جستن . [ ل َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) علامت تفأل و شگون چون جهیدن چشم و جز آن . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 229).
-
خوش شگون کردن
لغتنامه دهخدا
خوش شگون کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفأل به خیر زدن . فال نیک زدن .
-
خوش شگونی
لغتنامه دهخدا
خوش شگونی . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ] (حامص مرکب ) مبارکی . میمنت . تفأل بخیر. مقابل بدشگونی .
-
divinations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعظیم، فال، پیش گویی، تفال، غیب گویی، فالگیری، حدس درست، فال بینی
-
divination
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرور، فال، پیش گویی، تفال، غیب گویی، فالگیری، حدس درست، فال بینی
-
سکن
دیکشنری عربی به فارسی
سبک کردن , تخفيف دادن , تسکين دادن , راستي , براستي , درحقيقت , راستگو , تسکين دهنده , تفال , پيشگويي , ضرب المثل
-
دیرویه
لغتنامه دهخدا
دیرویه . [ ی َ ] (اِ) نامی از نامهای ایرانی (و گمان میکنم بقصد تفأل به طول عمر می نهاده اند). (یادداشت مؤلف ): دیرویةبن سنجت الدینوری . (یادداشت مؤلف ).
-
متفأل
لغتنامه دهخدا
متفأل . [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) کسی که بنام او فال میگیرند و تفأل میزنند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
تفل
لغتنامه دهخدا
تفل . [ ت ُ ] (ع اِ) خدو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تُفال ، بصاق . (اقرب الموارد). || کفک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
خجسته دم
لغتنامه دهخدا
خجسته دم . [ خ ُ ج َ ت َ /ت ِ دَ ] (ص مرکب ) مبارک نفس . خوش نفس . آنکه دم خوب داشته باشد. آنکه دم مبارک دارد. آنکه خوش تفال است .