کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفاق
لغتنامه دهخدا
تفاق . [ ] (اِ) نوعی از هندبای بری است که بقله ٔ یهودیه نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به تفاف شود.
-
واژههای همآوا
-
تفاغ
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (اِ.) قدح شراب .
-
تفاغ
لغتنامه دهخدا
تفاغ . [ ت َ ] (اِ) کاسه ٔ سر و جمجمه . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
تفاغ
لغتنامه دهخدا
تفاغ . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) قحف ، یعنی قدح . (صحاح الفرس ، از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پیمانه و قدح شرابخواری را گویند. وبه این معنی بجای حرف اول نون هم گفته اند. (برهان ) (آنندراج ). قدحی باشد که از آن شراب خورند. (اوبهی ).پیاله و جام شرابخواری . (نا...
-
تفاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tefāq = نفاغ
-
جستوجو در متن
-
تفاف
لغتنامه دهخدا
تفاف . [ ت ِ ] (اِ) ضُخُس . بقلة الیهودیة. خس الحمار. تلفاف . و آن قسمی دشتی یا بقل دشتی باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در ترجمه ٔ ابن البیطار آرد: این نامی است بربری که به گیاهی اطلاق می شود که بعضی آنرا بقلةالیهودیة نامند و بعضی دیگر آنرا حس الحم...