کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفاف
لغتنامه دهخدا
تفاف . [ ت ِ ] (اِ) ضُخُس . بقلة الیهودیة. خس الحمار. تلفاف . و آن قسمی دشتی یا بقل دشتی باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در ترجمه ٔ ابن البیطار آرد: این نامی است بربری که به گیاهی اطلاق می شود که بعضی آنرا بقلةالیهودیة نامند و بعضی دیگر آنرا حس الحم...
-
واژههای همآوا
-
طفاف
لغتنامه دهخدا
طفاف . [ طَ ] (اِخ ) آبی است . (معجم البلدان ).
-
طفاف
لغتنامه دهخدا
طفاف . [ طَ / طِ ] (ع اِ) سیاهی شب . || طف . رجوع به طف شود. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ).
-
طفاف
لغتنامه دهخدا
طفاف . [ طَف ْ فا ] (ع ص ) فرس ٌ طفاف ؛ اسپ تیزرو. (منتهی الارب ). اسپی که سبک و جَلد باشد. || ظرفی که تا لبها رسیده باشد. (منتخب اللغات ).
-
طفاف
لغتنامه دهخدا
طفاف . [ طُ ] (ع اِ) آنچه زائد و بر سر پیمانه باشد. طُفافة. طَفَفة. (منتهی الارب ). آنچه زیادت آید از پیمانه ٔ سر ظرف . (منتخب اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
تفاق
لغتنامه دهخدا
تفاق . [ ] (اِ) نوعی از هندبای بری است که بقله ٔ یهودیه نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به تفاف شود.
-
بقل دشتی
لغتنامه دهخدا
بقل دشتی . [ ب َ ل ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بقله ٔ دشتی . بقل های دشتی یا همه ٔ بقل های بری عبارتند از شاهترج و طرحسقوق و یعضید و تفاف . ولی تنها کلمه ٔ تفاف اختصاص به بقل دشتی دارد. این کلمه بصورت های زیر تصحیف شده است : بقل ریشتی ، بقل دمشقی...
-
بشویکه ٔ ابراهیم
لغتنامه دهخدا
بشویکه ٔ ابراهیم . [ب َ ش ُ وَ ک ِ ی ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به لغت اندلس ، نوعی از خار است که در زمینهای سنگستان و زمینهای خشن و درشت روید و در صحراهای شیراز بسیار است و مگس عسل از گل آن خورش سازد و آنرا قرصعنه خوانند. منفعت بسیار دارد. (بره...
-
بقول
لغتنامه دهخدا
بقول . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بقل . تره ها. (منتهی الارب ). ج ِ، بَقْل ْ. تره و سبزه که از تخم روید، نه از بیخ . (آنندراج ). ج ِ بقل . (فرهنگ نظام ). بهر جریب از بقول و خیارزار و جالیز و جزر و شلجم و پیاز و سیر و تره و دیگر خفریات . (تاریخ قم ص 112). رجو...
-
بقلة
لغتنامه دهخدا
بقلة. [ ب َ ل َ] (ع اِ) واحد بقل . (ناظم الاطباء). یکی بقل . (منتهی الارب ). تره زار و زمین سبزه ناک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تره که پخته نانخورش سازند. (غیاث اللغات ). خبازی بستانی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بقل شود.- بقلة الاترجیة ؛ بادرن...