کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغیر آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغیر آمدن
لغتنامه دهخدا
تغیر آمدن . [ ت َ غ َی ْ ی ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) راه یافتن دگرگونی : بشیر بود مگر شور عشق سعدی راکه پیر بود و تغیر در او نمی آید.سعدی .
-
واژههای مشابه
-
تغير
دیکشنری عربی به فارسی
جهش , تغيير , دگرگوني , تحول , طغيان , انقلا ب , شورش , تغيير ناگهاني
-
تغیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافروخته شدن، تندی کردن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضبناک شدن ۲. دگرگون شدن، تغییر کردن، تغییر یافتن
-
تغیر پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
تغیر پذیرفتن . [ ت َ غ َی ْی ُ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول دگرگونی : آنچه تغیر نپذیرد تویی آنکه نمرده است و نمیرد تویی . نظامی .عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیردبوستانی است که هرگز نزند باد خزانش .سعدی .
-
تغیر کردن
لغتنامه دهخدا
تغیر کردن . [ ت َ غ َی ْ ی ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دگرگون شدن . برگردیدن . تبدیل یافتن : تا... منوچهربن قابوس ... آن عهد که او را بسته است ... نگاه دارد و چیزی از آن تغیر نکند، من دوست او باشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132).او خدایست تعالی ملک الملک قدیم...
-
تَغَيرَ اجتِهادُ الْمَحْکَمَة
دیکشنری عربی به فارسی
رأي دادگاه عوض شد
-
فُحش و تغیّر
فرهنگ گنجواژه
اهانت.
-
تشر و تَغَیُر
فرهنگ گنجواژه
عصبانیت.
-
تَغَیُر و فشار
فرهنگ گنجواژه
تعدی.
-
جستوجو در متن
-
مایه آمدن
لغتنامه دهخدا
مایه آمدن . [ ی َ / ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، از کسی نزد دیگری بدگویی کردن . معایب و بدیهای کسی را در پیش دیگری آشکار کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ذیل «مایه را آمدن » آرد: از کسی شکایت کردن ، کسی را...
-
پیش بردن
لغتنامه دهخدا
پیش بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) فایق شدن .غالب آمدن . غالب شدن . توفیق یافتن به اجراء قصد. نائل شدن بر... کامیاب شدن . بمقصود رسیدن : بنزد جهان داور خویش بردجهان داوری بین که چون پیش برد. نظامی . || بکرسی نشاندن . مسلم ساختن . پیش بردن حرفی یا کاری ...
-
وجود
لغتنامه دهخدا
وجود. [ وُ ] (ع مص ) وَجد. جِدَة. وِجدان . یافتن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || دانستن . (از اقرب الموارد). وجد به معنی عَلِم َ آید و در این هنگام از افعال قلوب به شمار آید و دو مفعول را نصب دهد مانند: وجدت صدقک راجحا...
-
برگردیدن
لغتنامه دهخدا
برگردیدن . [ ب َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بازپس آمدن . واپس آمدن . مراجعت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). برگشتن . (ناظم الاطباء). بازآمدن . بازگشتن . رجعت کردن . عدول کردن : برگردیدن از دین ؛ ارتداد. (یادداشت دهخدا). اِعتتاب . اًقراء. اِقورار. اِلتحاد. اً...