کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تغیر
/taqayyor/
معنی
۱. از حال خود برگشتن و حالت دیگر به خود گرفتن؛ دگرگون شدن.
۲. با تندی و خشم سخن گفتن؛ خشم کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برافروختگی، تندی، خشم
۲. تبدل، تلون، دگرگونی
۳. تندی، خشونت
۴. پرخاش، پرخاشگری
۵. عصبانیت، غضب
۶. برآشفتن، خشم گرفتن، خشمگینشدن، عصبانی شدن ≠ آرام شدن
فعل
بن گذشته: تغیر کرد
بن حال: تغیر کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافروختگی، تندی، خشم ۲. تبدل، تلون، دگرگونی ۳. تندی، خشونت ۴. پرخاش، پرخاشگری ۵. عصبانیت، غضب ۶. برآشفتن، خشم گرفتن، خشمگینشدن، عصبانی شدن ≠ آرام شدن
-
تغیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ یُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دگرگون شدن . 2 - برآشفتن . 3 - (اِمص .)گردش . 4 - (اِ.) پرخاش .
-
تغیر
لغتنامه دهخدا
تغیر. [ ت َ غ َی ْ ی ُ ] (ع مص ) از حال بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برگردیدن از حال خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) : تغیر به همه چیزها راه یابد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125). باز چون گرم شود تغیر پدید آید....
-
تغیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqayyor ۱. از حال خود برگشتن و حالت دیگر به خود گرفتن؛ دگرگون شدن.۲. با تندی و خشم سخن گفتن؛ خشم کردن.
-
واژههای مشابه
-
تغير
دیکشنری عربی به فارسی
جهش , تغيير , دگرگوني , تحول , طغيان , انقلا ب , شورش , تغيير ناگهاني
-
تغیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافروخته شدن، تندی کردن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضبناک شدن ۲. دگرگون شدن، تغییر کردن، تغییر یافتن
-
تغیر آمدن
لغتنامه دهخدا
تغیر آمدن . [ ت َ غ َی ْ ی ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) راه یافتن دگرگونی : بشیر بود مگر شور عشق سعدی راکه پیر بود و تغیر در او نمی آید.سعدی .
-
تغیر پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
تغیر پذیرفتن . [ ت َ غ َی ْی ُ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول دگرگونی : آنچه تغیر نپذیرد تویی آنکه نمرده است و نمیرد تویی . نظامی .عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیردبوستانی است که هرگز نزند باد خزانش .سعدی .
-
تغیر کردن
لغتنامه دهخدا
تغیر کردن . [ ت َ غ َی ْ ی ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دگرگون شدن . برگردیدن . تبدیل یافتن : تا... منوچهربن قابوس ... آن عهد که او را بسته است ... نگاه دارد و چیزی از آن تغیر نکند، من دوست او باشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132).او خدایست تعالی ملک الملک قدیم...
-
تَغَيرَ اجتِهادُ الْمَحْکَمَة
دیکشنری عربی به فارسی
رأي دادگاه عوض شد
-
فُحش و تغیّر
فرهنگ گنجواژه
اهانت.
-
تشر و تَغَیُر
فرهنگ گنجواژه
عصبانیت.
-
تَغَیُر و فشار
فرهنگ گنجواژه
تعدی.