کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تغوط
/taqavvot/
معنی
غایط کردن؛ پلیدی کردن؛ پلیدی انداختن؛ قضای حاجت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغوط
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پلیدی انداختن . 2 - مدفوع کردن .
-
تغوط
لغتنامه دهخدا
تغوط. [ ت َ غ َوْ وُ ] (ع مص ) حدث کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در مغاکی رفتن قضای حاجت را و غایط کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): قضی الحاجةکابدی و احدث ، یقال : تغوط و بال . (اقرب الموارد).
-
تغوط
دیکشنری عربی به فارسی
ريدن , گه , ان , عن
-
تغوط
دیکشنری عربی به فارسی
دفع کردن , بيرون انداختن , پس دادن
-
تغوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqavvot غایط کردن؛ پلیدی کردن؛ پلیدی انداختن؛ قضای حاجت کردن.
-
واژههای مشابه
-
تَغَوّط،تغوط کردن
لهجه و گویش تهرانی
نجاست کردن،خراب کاری
-
واژههای همآوا
-
طغوة
لغتنامه دهخدا
طغوة. [ طَغ ْ وَ ] (ع اِ) جای بلند. || اندک از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تقوت
لغتنامه دهخدا
تقوت . [ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) خورش ساختن ، یقال : فلان یتقوت بکذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خوردن : تقوت به و اقتات به اقتیاتاً؛ اکله . (از اقرب الموارد). قوت گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
تقوط
واژهنامه آزاد
مدفوع کردن
-
جستوجو در متن
-
عن
دیکشنری فارسی به عربی
تغوط
-
گه
دیکشنری فارسی به عربی
تغوط
-
بیرون انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
ارجاع , اطرد , اقذف , تغوط