کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تغنی
/taqanni/
معنی
۱. سرود گفتن؛ سرود خواندن؛ شعر را به آواز خواندن.
۲. آوازهخوانی.
۳. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آوازخوانی، خنیاگری، رامشگری، سرودخوانی
۲. بینیازی، توانگری، غنا
۳. سراییدن، سرود خواندن ≠ نوحهسرایی کردن
۴. بینیاز شدن، توانگر شدن، غنی شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغنی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آوازخوانی، خنیاگری، رامشگری، سرودخوانی ۲. بینیازی، توانگری، غنا ۳. سراییدن، سرود خواندن ≠ نوحهسرایی کردن ۴. بینیاز شدن، توانگر شدن، غنی شدن
-
تغنی
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ نِّ) [ ع . ] (مص ل .) سرود خواندن ، شعر را به آواز خواندن .
-
تغنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (مص ل .) توانگر شدن ، بی نیاز شدن . 2 - (اِمص .) توانگری ، بی نیازی .
-
تغنی
لغتنامه دهخدا
تغنی . [ ت َ غ َن ْ نی ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). سراییدن و سرود گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سراییدن و خوانندگی کردن به آواز. (ازاقرب الموارد). || با زن عشقبازی کردن . || ستودن یا نکوهی...
-
تغنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqanni ۱. سرود گفتن؛ سرود خواندن؛ شعر را به آواز خواندن.۲. آوازهخوانی.۳. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.
-
واژههای مشابه
-
مَا تُغْنِي
فرهنگ واژگان قرآن
سودى نمىبخشد - بی نیاز نمی کند
-
لَن تُغْنِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
هرگزدردی دوا نمی کند - هرگزسودی نمی بخشد - هرگزنیازی را برطرف نمی سازد (فايده اي ندارد)
-
لَا تُغْنِي
فرهنگ واژگان قرآن
دردی دوا نکرد - سودی نبخشید - نیازی را برطرف نساخت
-
واژههای همآوا
-
تقنی
لغتنامه دهخدا
تقنی ٔ. [ ت َ ءْ ] (ع مص ) سخت سرخ گردانیدن . || ریش را سیاه کردن یا به حنا خضاب کردن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقنئة و تقنؤ شود.
-
تقنی
لغتنامه دهخدا
تقنی . [ ت َ ق َن ْ نی ] (ع مص ) یخنی نهادن نفقه ٔ فاضل برآمده را. یقال : تقنی بنفقة؛ اذا اکتفی فضلت فاضلة فادخرها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
خنیاگری
واژگان مترادف و متضاد
تغنی، رامشگری، سرودخوانی، قوالی، مطربی، نوازندگی
-
سرودن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سراییدن، شعرگفتن ۲. آواز خواندن، تغنی کردن